297
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

ديدم او كه مدير است خيمه خود را گم كرده، چه رسد به من! ليكن نقطه اميد آن بود كه فهميدم خيمه‏هاى ايرانى‏ها در همين حدود است. مقدارى كه جلوتر آمديم و به خيمه‏هاى ايرانى‏ها رسيديم متوجّه شديم كه خيمه‏سوم خيمه كاروان ماست. وقتى من و حاجى ساوه‏اى وارد خيمه شديم، ديديم كه كاروان ما هم تازه از راه رسيده اند، و هنوز كامل مستقر نشده اند! شادى و شعف، وجودم را فرا گرفت و با تمام وجود از عنايتى كه آقا امام زمان عليه السلام كردند، خوشحال و سپاس گزار شدم.

۵ / ۱۵

امداد غيبى در عرفات‏

شخصى به نام آقاى على اصغر بلاغى گزارش كرد :
در سال ۱۳۵۶ شمسى، در مسير حركت به عرفات، در كاميونى، با يك مرد و يك راهنما با گروه خواهران، همراه بودم و مدير گروه، همراه ماشين مردها رفت. به دلايلى ميان ما و مدير گروه، جدايى افتاد. در كف ماشين فرشى پهن كرده بودند تا خواهران بنشينند. و من با آن مرد، در بالاى اتاق راننده روى باربند نشستيم. راهنما هم كه مردى از لبنان بود، در كنار راننده بود.
از ساعتى كه وارد عرفات شديم، در هر مرحله، با پليسى رو به رو مى‏شديم كه اعلام مى‏كرد جاده يك طرفه است و با عبارت «رُح اِلى مِنا» به سمت منا هدايتمان مى‏كرد. به هر حال براى ورود به عرفات، به منا رفتيم.
وقتى رسيديم، راهنما پياده شد تا چادرها را پيدا كند؛ امّا رفت و برنگشت. راننده هم هر چه از پليس راهنمايى مى خواست، جواب درستى نمى‏دادند. سرانجام پسر نوجوانى با عنوان «كشّاف» را همراهم كردند، ولى او هم نتوانست چادرهاى ما را پيدا كند و رفت و نيامد.
به نظرم رسيد كه بايد به امام زمان عليه السلام متوسل شوم. به خواهران كه همگى آماده توسل بودند و خود را مضطر مى ديدند، توصيه كردم با قرائت آيه كريمه (أَمَّن


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
296

لبيك مى‏گفتم. كمى كه جلوتر آمدم، ديدم دو نفر مى‏آيند؛ يكى نسبتاً قدى رشيد دارد و بسيار خوش چهره است و فردى هم همراه اوست. كمى دقيق تر كه شدم نود درصد احتمال دادم يكى از آنان همان حاجى گمشده ساوه‏اى است! به سرعت به طرف آن‏ها رفتم و ديدم حدسم درست است.
خواستم با پرخاش با او سخن بگويم كه ديدم آن آقا به من اشاره كرد كه آرام باشم؛ يعنى هشدار داد كه تو در حال احرامى پس مراقب باش. آنگاه از من پرسيد: اين حاجى شماست؟
گفتم: آرى.
سپس از حاجى ساوه‏اى پرسيدم: پس شما كجا رفتيد؟
گفت: كفش هايم را گم كردم، مقدارى دنبال آن‏ها گشتم آخر هم پيدا نكردم و هم اكنون با پاى بى كفش آمده ام.
از اين كه اين مشكل به راحتى حل شد خدا را سپاس گفتم، ولى مشكل دوم آن بود كه كاروان حركت كرده و من بايد همراه اين زائر به عرفات بروم، آن هم با كمبود وسيله نقليه و شلوغى راه و ندانستن محل خيمه‏ها. به هرحال از خدا استمداد جستيم و سرانجام وسيله‏اى پيدا شد و هر دو نفر سوار شديم.
مسافران معمولاً محل سكونت و خيام خود را در عرفات مى‏دانستند و به موقع پياده مى‏شدند، اما من نمى‏دانستم، راننده هم نمى‏دانست. يكى دو مرتبه از راننده خواستم تا قدرى جلوتر برود، او هم مقدارى جلو رفت ولى به محلى رسيد كه گفت ديگر از اينجا جلوتر نمى‏روم و ما به ناچار پياده شديم.
در اين حال ناگهان به ذهنم خطور كرد كه مطوّف ايرانيان محمّد على غَنّام است، خوب است سراغ او را بگيرم و از اين طريق خيمه‏ها را پيدا كنم. مشغول نگاه كردن به تابلو راهنما بودم كه ديدم آقاى عسكرى، يكى از مديران سابقه دار با حالتى مضطرب و خسته دنبال خيمه‏هاى خود مى‏گردد، به ما كه رسيد، پرسيد: خيمه‏هاى ما كجاست؟

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9808
صفحه از 432
پرینت  ارسال به