293
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

كسانى كه سابقه بيشترى دارند، مى‏دانند كه در گذشته راه جحفه مانند الان آسفالت نبود بلكه شنى بود و حركت از اين مسير به ويژه شب‏ها خطر بسيار داشت. به هر حال، از مديران دو كاروان ديگر تقاضا كردم كه همگى با هم حركت كنيم تا اگر حادثه‏اى رخ داد، يكديگر را يارى كنيم.
نُه ماشين بوديم كه بايد نُه كيلومتر راه را طى مى‏كرديم و در بعضى از جاها، زير جاده به ارتفاع حدود پنج متر شن بود؛ نه از برق خبرى بود و نه از امكانات ديگر. پس از طى دو كيلومتر، يكى از ماشين‏ها كه خانم‏ها را سوار كرده بود، در شن فرو رفت. مجبور شديم مسافران آن را به ماشين‏هاى ديگر منتقل كنيم. پس از طى دو كيلومتر ديگر، ماشين ديگرى هم در شن فرو رفت و چاره‏اى جز آمدن جرثقيل و خارج كردن ماشين از لابه لاى شن‏ها نبود. ما سه مدير كاروان نگران و مضطرب بوديم و امكان سوار كردن صد نفر با يك ماشين هم وجود نداشت.
در همين حال، ناگهان نور چراغ وانتى ما را متوجه خود كرد. وانت، نزديك آمد و راننده آن گفت: راهى كه مى‏رويد، اشتباه است. به دنبال من حركت كنيد تا راه را نشان دهم.
به دنبال او راه افتاديم و به جاده‏اى رسيديم كه گويا از قبل سنگ چين شده و آماده براى حركت ماشين بود. به راحتى به نزديك مسجد رسيديم و نفهميديم كه آن شخص كه بود و چگونه در وسط بيابان، ما را يافت و هدايت كرد.
بى شك حالت اضطرارى كه پيدا كرده بوديم و دل‏ها همگى متوجه آقا امام زمان(عج) شده بود، در خلاصى از اين گرفتارى مؤثر بود.۱

1.در اين گونه موارد، ممكن است مُنجى، از ياران امام عصر(عج) باشد.


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
292

در گذشته معمولاً، چهار پنج نفرى به جدّه مى‏آمديم و چون كاروانى وجود نداشت، صبر مى‏كرديم كه تعدادمان به سى چهل نفر برسد تا كاميونى را اجاره كنيم و به جُحفه برويم.
در سفرى بين سال‏هاى ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۰ شمسى، با گروهى حركت كرديم. شب هنگام به «رابغ» رسيديم و از آنجا به طرف جحفه حركت كرديم. راننده ادعا مى‏كرد كه راه را بلد است. جاده‏ها خاكى بود، احساس كرديم كه به طور غير متعارف جلو مى‏رود، پس از قدرى كه رفت، يك مرتبه ايستاد و با رنگ پريده گفت: راه را گم كرده ايم!
تعدادى از مسافران، خواب و تعدادى هم بيدار بودند. چاره‏اى جز اين كه به حضرت ولى عصر(عج) متوسل شويم، نداشتيم. هيچ چراغ و نشانى جز ستاره‏ها پيدا نبود. وقتى همگى سه مرتبه تكرار كرديم «يا صاحب الزمان أدرِكنى»، جوان عربى را ديديم كه از ركاب ماشين، بالا آمد و گفت: «أنا دليلُكم» و ماشين حركت كرد. پس از چند دقيقه كه تپه‏ها را دور زد، ما را به مقصد رساند و به مجرّد رسيدن، از ماشين پياده و غايب شد.
حجة الاسلام آقاى محمّد حسين مؤمن پور۱ نيز داستانى نقل كرد شبيه به آنچه ذكر شد. وى گفت:
در سالى كه مدير كاروان بودم به همراه دو كاروان ديگر - كه مدير يكى از آن‏ها آقاى كاشانى بود - از قم براى زيارت خانه خدا، راهى ديار وحى شديم. چون ابتدا به مكه مى‏رفتيم، لذا بايد در جحفه مُحْرم مى‏شديم.

1.ايشان پدر شهيد ، و در دورانى كه اينجانب سرپرستى حجاج را برعهده داشتم از روحانيون موفق حج بود و اين ماجرا و ماجراى بعد را شخصاً براى نگارنده نقل كرد .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9833
صفحه از 432
پرینت  ارسال به