287
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

به سمت پايين كوه مى‏آمدم.
همه كنار ماشين جمع شدند و بعد از سوار شدن، عازم عرفات شديم. زائران را طبق صورت سرشمارى، اسامى آن‏ها را خواندم همه حاضر و سوار بودند و بعد هم صدا زدم: آقايان و خانم‏ها كسى از بغل دستى هايتان نمانده باشد.
از عقب ماشين خانمى گفت: آقاى حسينى! بى بى زهرا كه كنار من نشسته بود را نخواندى و نيامده.
بى بى زهرا صبيه مرحوم سيّد اشرف فقيهى بافقى، زوجه حاج كاظم عامرى، دختر عموى آقايان سليمانى بافقى، مادر عيال امام جمعه بافق و از سادات بسيار بزرگوار بود.
چون ايشان هم مسن و هم مريض احوال بودند، قبلاً به خانم‏ها گفته بوديم كه بى بى زهرا را خبر نكنيد، اگر خبر شود مى‏خواهد بيايد، هم براى خودش زحمت است و هم براى ديگران. من گمان مى‏كردم كه ايشان را خبر نكردند و ايشان نيامده، اما وقتى آن خانم گفت كه بى بى زهرا كنار من نشسته بود، تازه فهميدم كه همراهمان بوده است.
مقدارى اطراف را گشته و با بلندگو صدا زدم، حتى مقدارى به طرف بالاى كوه رفتم و صدا زدم، اما خبرى نشد. هوا كم كم گرم شده بود و هنوز مى‏بايست به عرفات، مسجد نَمِرَه، جبل الرحمة، مسجد مَشعر و محل غار ثور برويم. زائران با مرحوم رضوى حركت كردند و بنده براى پيدا كردن بى بى زهرا ماندم.
مقدارى نمك و شكر در يك بطرى آب حل كردم و با چند شيشه آب و يك نوشابه به طرف غار حركت كردم. مقدارى از كوه را كه بالا رفتم دو نفر زن كه از بالا به پايين مى‏آمدند به من گفتند: شما از كاروان يزد كسى را مى‏شناسيد؟
گفتم: من از كاروان يزد هستم. چه امرى داريد؟
گفتند: يك خانم يزدى كه روى چادرش نوشته از كاروان يزد است، بالاى كوه


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
286

با حالتى متعجب گفت: آقاى حسينى! شوخى ات گرفته، چه كسى گم شده، شما خودت مرا آوردى و برايم سنگ جمع كردى و نشاندى و دعا خواندى و نيت را گفتى و بعد هم مرا آوردى اينجا و گفتى اينجا خيام ماست، بنشين الآن سايرين مى‏آيند و بيرون رفتى و الآن به من مى‏گويى كى آمدى؟! كجا بودى؟!

۵ / ۱۱

عنايت امام عصر عليه السلام به زائر بيمار

سومين خاطره جناب حجة الإسلام سيّد يحيى حسينى‏۱ از عنايت به يكى از زائرين بيمار به اين شرح است:
در حجّ تمتع سال ۱۳۶۳ هجرى شمسى برابر با ۱۴۰۴ هجرى قمرى به عنوان معاون مدير كاروان ۱۹۰۴ يزد به مديريت مرحوم حاج محمّد تقوى بافقى رحمه اللَّه در خدمت زائران بيت اللَّه الحرام و رسول اكرم؟ص؟ اسلام بودم. در آن سفر مرحوم حاج سيّد كاظم رضوى بحرمردى روحانى كاروان بودند.
برنامه هميشگى اين جانب در سال‏هايى كه مسئوليتى (معاون، مدير يا روحانى) عهده دار بودم، اين بود كه بعد از فراغت از اعمال حج، اتوبوسى كرايه مى‏كردم و زائرينى كه توانايى جسمى خوبى داشتند را با كرايه خودشان به زيارت دوره مى‏بردم.
در آن سال نيز اتوبوسى كرايه و از توانمندان ثبت نام كرديم. برنامه طورى تنظيم شده بود كه بعد از نماز صبح حركت كنيم. بعد از نماز راه افتاديم، طورى كه وقتى طلوع كرد، قسمتى از جبل النور را بالا رفته بوديم. زائران با شوقى زايدالوصف به طرف غار حرا در حركت بودند. بالاى كوه مقدارى از تاريخ مرتبط با آنجا را براى زائرين بيان كردم. بعد از مدتى به طرف پائين حركت كرديم و خودم پشت سر همه

1.ر . ك : ص ۲۸۱ (پانوشت ۲) .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9719
صفحه از 432
پرینت  ارسال به