285
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

همچنان تجسس جهت پيدا كردن خانم زنبق ادامه داشت، ولى بى ثمر. راننده هم به فرياد آمد كه چرا معطليد؟ خلاصه يك ساعت ديگر حركت را تأخير انداختيم. اطراف ما از جمعيت خالى شد و هوا هم كاملاً تاريك. آن زمان وضع روشنايى مثل حالا نبود و تاريكى هوا و خالى شدن آن سرزمين از زائر ترسناك بود. كم كم زائرين هم به صدا درآمدند كه خودش نبايد مى‏رفت، يك نفر بماند او را بياورد ما به مزدلفه نمى‏رسيم، حجّ مان خراب مى‏شود و... .
در آن شرايط چاره‏اى جز حركت نبود. حركت كرديم ولى من در ركاب ماشين ايستادم و دائماً او را صدا مى‏زدم و به حضرت صاحب الزمان - اَرواحُنا لِتُراب مَقدَمِهِ الفداء - متوسل مى‏شدم.
سكوت غمبارى زائران را در برگرفته بود. به هر تقدير در مُزدَلَفه نزول كرديم، ضمن جمع آورى سنگ براى فرداى مِنا، من جستجوى خود را براى پيدا كردن گم شده ام ادامه دادم. در اجتماعات زائران با بلندگوى دستى قسمت‏هايى از وادى را دور زده و صدا زدم، اما فايده نداشت.
در آن زمان زائران در وادى نيت وقوف كرده، هر كس مشغول سنگ جمع كردن و يا استراحت مى‏شد و شب را آنجا مى‏ماندند، با اعلان اذان صبح زائران را جمع كرديم و نيت وقوف تذكر داده شد. كم كم زن‏ها را سوار اتوبوس [كرديم‏] و كم كم، حركت داديم. مردها هم سوار و آماده حركت به سوى منا شدند و به طلوع خورشيد كم مانده بود. وارد وادى مشعر شديم، آفتاب هم طالع گرديد. به طرف خيام راه افتاديم.
من پرچم در دست داشتم و مردها را به سوى خيمه اوّل هدايت مى‏كردم. چون زن‏ها زودتر حركت كرده بودند، فكر مى‏كردم مدير آن‏ها به خيمه آورده است. وارد خيمه شدم. تنها كسى كه در خيمه نشسته بود فاطمه زنبق بود! با گريه شوق به سويش دويدم و گفتم حاجى فاطمه كجا رفتى؟ كجا بودى؟ چطور شد كه گم شدى؟


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
284

سوم به بعد ديگر تشرفم روى روال قرار گرفت و توفيق مستمر حاصل شد.

۵ / ۱۰

عنايت امام عصر عليه السلام به مادر شهيد زنبق‏

خاطره ديگر حجة الإسلام سيّد يحيى حسينى‏۱ درباره عنايت امام عصر عليه السلام به مادر شهيد است:
در سال ۱۳۶۱ هجرى شمسى برابر با سال ۱۴۰۲ هجرى قمرى با كاروان ۱۹۰۴ يزد به مديريت مرحوم حاج محمّد تقوى رحمه اللَّه عازم حجّ تمتّع شدم. روحانى كاروان مرحوم حاج سيّد كاظم رضوى بود. مادر اوّلين شهيد انقلاب در يزد (شهيد حسين زنبق) به نام فاطمه هم زائر كاروان بود كه شوهر و دامادش خاصه سفارش او را كردند. من همه جا در خدمت كليه زائران، خاصه اين خانم بودم.
روز عرفه در عرفات نزديك غروب آفتاب، چادرها را كارگران مطوّفين جمع مى‏كردند و به منى مى‏بردند تا براى ورود زائران آماده كنند.
بعد از دعاى عرفه و زيارت مولانا سيدالشهداء به زائرين اين نكته را تذكر داديم كه چنانچه براى تجديد وضو از خيمه بيرون رفتيد، تنها نرويد، ممكن است در همين فرصت خيام را بخوابانند و نتوانيد ما را پيدا كنيد. در اين شرايط امكان گم شدن زياد است.
آفتاب روز عرفه غروب كرد، كم كم اذان و نماز مغرب و عشا خوانده شد. ابتدا زن‏ها را براى سوار شدن و سرشمارى به صف كرديم، يكى از خانم‏ها كم بود و او هم مادر شهيد زنبق بود. جستجو با صدا زدن با بلندگو شروع شد. هر چه اطراف را گشتيم و صدا زديم، فايده‏اى نداشت. تقريباً يك ساعت به اين كيفيت گذشت.
زن‏ها را سوار اتوبوس كرديم و بعد مردها را به صف كرده و سوار كرديم و

1.ر . ك : ص ۲۸۱ (پانوشت ۲) .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9745
صفحه از 432
پرینت  ارسال به