رسول، جلسه دوم تقديم به حضرت على بن ابى طالب و همين كيفيت تا جلسه چهاردهم به نام مقدّس حضرت مهدى؟ع؟. تسبيح گِلى سياه كه با آن صلوات مىفرستى را هم به ديوار رو به قبله آويزان كن كه كسى آن را نبيند و فقط خود بردارى و صلوات را بشمرى و به جاى اوّلش آويزان كنى.
اين دستور را نوشتند يا نوشتم و ايشان از اطاق خارج شدند. من از زائرى كه در تخت خواب نزديك مكان ايستادن ايشان بود، پرسيدم: اين آقا كجايى بودند و دنبال چه كسى مىگشتند؟
زائر گفت: من كسى را نديدم.
به او گفتم: همين آقايى كه الآن كنار من ايستاده بود و خيلى وقت هم ايستاده بود.
گفت: من كسى را نديدم كه با شما صحبت كند.
از ديگرى پرسيدم، او هم گفت من كسى را نديدم!
بحمداللَّه به دعاى آن آقا تا كنون غير از سالهايى كه سفر حج تعطيل شد، همه سالها مشرف بودم؛ يا به عنوان خدمه يا به عنوان معاون مدير و يا به عنوان روحانى، و اميدوارم خداوند اين توفيق را تا وقت مرگ از من نگيرد. البته من هم به اميد بيت اللَّه الحرام و مدينه منوره زنده ام.
ناگفته نماند من دستور را سال اوّل عمل كردم، شايد يك هفته بيشتر نگذشت كه خواب ديدم كاروان حج از ايران عازم است. رفتم جلو كه سوار هواپيما شوم، شخصى بازويم را گرفت و گفت: سيّد يحيى! تو با اين كاروان ها نخواهى رفت؛ ولى مىروى.
من تعبير خوابم را اين طور تشخيص دادم كه به من گفتند امسال صلاح نيست و نمىروى، ولى غير از اين بود. همان سال و بدون مدرك از طريق عراق به حج مشرف شدم كه ۱۱۰ روز هم طول كشيد و بدون اختيار همه جا مرا مى بردند كه اين خود اعجازى عجيب و باورنكردنى است. اين دومين تشرفم به مكه بود. از سال