من جريان سرداب را براى ايشان تعريف كردم و گفتم: پاسخ سؤالم را حواله كردند به اينجا!
ايشان پس از شنيدن سخن من خيلى گريه كرد. هِق هِق۱ مىكرد و اشك از ريشش پايين مىآمد.
من پس از اين جريان ايشان را رها نكردم، چون در سرداب به خودم گفته شده بود: او از زبان ما سخن مىگويد!
۵ / ۶
تشرّف سيّد حسن دُرافشان
در تاريخ هشتم فروردين ماه ۱۳۹۱ ش ديدارى داشتم۲ با آية اللَّه سيّد جعفر سيدان. از ايشان تقاضا كردم كه داستان تشرف مرحوم حجّة الاسلام و المسلمين سيد حسن دُرافشان، ساكن مشهد و عموزاده حضرت آية اللَّه سيّد على سيستانى - حفظه اللَّه - را تعريف كنند.
آية اللَّه سيدان فرمود: داستان شيرينى است. آقاى دُرافشان، مرد بسيار فوق العادهاى بود. از نظر زهد، نمونه بود. منبر مىرفت، منبرهاى يكى - دو ساعته! يكصد و پنج سال عمر كرد، و تا همان روزهاى آخر، منبرش را مىرفت. الغدير تدريس مىكرد. تأليفى در علم تجويد دارد. در علوم غريبه هم قوى بود. جلسه تفسيرى داشت شبهاى سه شنبه. جلسهاش در منزل همشيره زاده بنده، آقاى حسين پور، بود. قبل از يكى از جلسات، به همشيره زاده گفتم: به آقاى درافشان بگو امشب تفسير نگويد و به جاى آن، كراماتى را كه او از جدّشان مرحوم [آية اللَّه] سيّد على