طولانى و مشهور، نقل كرده است كه همگى گفتند: در منزل ابو محمّد (امام عسكرى عليه السلام) گرد آمديم تا از وى حجّتِ پس از او را جويا شويم. چهل تن در مجلس بودند و عثمان بن سعيد بن عمرو عَمرى برخاست و گفت: اى فرزند پيامبر خدا ! مىخواهم از تو در باره موضوعى سؤال كنم كه تو از من به آن داناترى.
امام عليه السلام به او فرمود: «اى عثمان ! بنشين» و او با ناراحتى برخاست۱ كه برود . امام فرمود: «هيچ كس خارج نشود!» و كسى از ما بيرون نرفت . مدّتى كه گذشت ، امام عليه السلام عثمان را صدا زد و او بر پا ايستاد .
امام فرمود: «بگويم براى چه آمدهايد؟» .
گفتند: بفرماييد، اى فرزند پيامبر خدا!
فرمود: «آمدهايد تا از من حجّتِ پس از خودم را جويا شويد».
گفتند: آرى . ناگهان ، پسرى چون پاره ماه بيرون آمد كه شبيهترينِ مردم به ابو محمّد (امام عسكرى عليه السلام) بود .
امام عسكرى عليه السلام فرمود: «اين ، امام شما پس از من و جانشينم بر شماست . از او اطاعت كنيد و پس از من ، متفرّق مشويد كه دينتان تباه مىشود . به هوش باشيد كه او را از اين پس نخواهيد ديد تا عمرش كامل شود . پس آنچه را عثمان [بن سعيد ]مىگويد، قبول كنيد و فرمانش را گوش دهيد و سخنش را بپذيريد ، كه او جانشين