245
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

اوّل: نقل كرد از جناب مستطاب ، مجلسى زمان و متتبّع در اخبار و رجال، آقاى آقا سيّد حسن صدر كاظمينى،۱ ابن عم و أخ الزوج مرحوم آية اللَّه آقاى صدر ،۲ كه ايشان فرموده‏اند: من در زمانى كه در سرّ من رأى (سامرّا) مشغول تحصيل در خدمت مرحوم حجّة الإسلام ميرزاى شيرازى - أعلى اللَّه مقامه - بودم، اوقاتى كه مرحوم خلدمكان ، وحيد عصره ، آقاى حاج ملّا على ، نجل نبيل مرحوم حاج ميرزا خليل طهرانى‏۳ ، مشرّف به زيارت حضرت عسكريّين - عليهما الصلاة و السلام - مى‏شد، در منزل من ورود مى‏فرمود.
تا آن كه به رسم هميشه، يك وقتى وارد شد در منزل من، از نجف اشرف. هنگامى كه شب شد و موقع تهجّد رسيد، يك وقت بيدار شدم ديدم مرا صدا مى‏كند كه: برخيز ، نماز شب بخوان! من بر سبيل شوخى گفتم: سر شب مطالعه كرده‏ام كه اهمّ از نماز شب است. حالا بايد استراحت كنم. گفت: به اين نيّت برخيز و مشغول نماز شب شو كه در فرداى قيامت كه جمعيت نماز شب‏خوان‏ها در عقب سر جدّت امير المؤمنين عليه السلام روانه شدند و ايشان پيشرو آنها گرديد كه قائد الغرّ المحجّلين است، تو در عدد آن جمعيت، يك نفر افزوده نمايى.
پس برخاستيم و وضو گرفتيم. سپس فرمود: خوب است در سرداب مطهّر مشرّف شويم و در آن جا به تهجّد مشغول شويم. گفتم: بسيار خوب. جناب حاجى

1.صاحب كتاب تأسيس الشيعة الكرام لفنون الإسلام (ر. ك: ص ۲۴۵ پانوشت ح ۸۷۹) .

2.سيّد اسماعيل بن محمّد بن صدر الدين بن صالح موسوى عاملى اصفهانى كاظمى، مشهور به سيّد اسماعيل صدر : او در سال ۱۲۵۸ق در اصفهان زاده شد و تحصيلات خود را در قم و نجف ادامه داد و با هجرت ميرزاى شيرازى به سامرّا، در ركاب ميرزا به سامرّا رفت و در كلاس درس او شركت كرد . وى در سال ۱۳۳۸، ۱۳۳۷ يا ۱۳۳۹ق در كاظمين در گذشت و در رواق شريف به خاك سپرده شد (أعيان الشيعة: ج ۳ ص ۴۰۳ش ۱۱۷۷).

3.حاج ملّا على بن ميرزا خليل طبيب تهرانى (۱۲۲۶ - ۱۲۹۰ يا ۱۲۹۶ ق) : او مردى فقيه، رجالى‏اى پراطّلاع به اخبار بود و از عالمان زاهد و متهجّد به شمار مى‏رفت. در دوران او، شخصى همانند او در زهد ديده نشده است. طبيب تهرانى، آثار و تأليفاتى دارد . وى ساكن نجف بود و همان جا از دنيا رفت (أعيان الشيعة: ج ۸ ص ۲۴۰، خاتمة مستدرك الوسائل: ج ۲ ص ۱۳۷ ش ۴، الذريعة: ج ۱۱ ص ۲۲ ش ۱۲۶).


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
244

ابرهايى سياه و پرباران ظاهر شد و تگرگ‏هايى به اندازه گردو و نارنج كوچك بر سرمان مى‏خورد تا آن جا كه چارپايان هلاك شدند و ما نيز يقين كرديم كه مى‏ميريم و برخى نيز از اصابت آن تگرگ‏ها مردند و هوا نيز به شدّت سرد شد و دست و پاهايمان مانند چوب خشكيده شد و ديگر نتوانستيم به حركت ادامه دهيم. به عمويم حاج عبد الحسين گفتم كه به مركز سليمانيّه برود و كمك بياورد؛ امّا او حتّى با بذل مبالغ زياد، نتوانست كمك بياورد و يا حتّى خود باز گردد.
مرگ، بال‏هاى خودش را بر ما گشوده بود كه به امام زمان عليه السلام، امام زنده دوازدهم، توسّل جستم كه در همان حال رگبار و تگرگ، سيّدى را روى قايقى ديدم كه گمان مى‏كردم از اهالى كربلاست. او مى‏فرمود: «اين، حاج شيخ على خودمان است». سپس به ما خوشامد گفت و به ما فرمان داد كه خانواده را به سوى [قايق‏] او منتقل كنيم و به سلامت رهيديم و به سليمانيّه رسيديم .
من پس از مدّت‏ها و فريادرسى و كمك، آن لحظه را به ياد آوردم و متوجّه شدم كه او كه بوده است.۱

۴ / ۱۸

ملّا على طهرانى‏

۸۹۰.آية اللَّه اراكى‏ مى‏گويد كه: در تاريخ پنجشنبه پانزدهم شعبان المعظّم هزار و سيصد و چهل در مسجد جناب شريعتمدار حاج شيخ ابو الحسن‏۲ - كه ايشان مجلس ندبه منعقد كرده بودند - ، جناب شريعت‏مآب زبدة الأخيار و الأبرار، آقا مشهدى اسماعيل تبريزى،۳ به منبر تشريف بردند و اين دو قضيّه را نقل نمودند:

1.إلزام الناصب فى إثبات الحجّة الغائب عليه السلام: ج ۲ ص ۷۴ ح ۳۹.

2.ابو الحسن سربندى (م ۱۳۵۰ق).

3.متخلّص به «تائب» و صاحب تأليفات فراوان (ر.ك: ص ۲۳۲ پانوشت ح ۸۸۴) .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9894
صفحه از 432
پرینت  ارسال به