235
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

شيخنا! سؤالان و مسئلتان. شيخ به خيال آن كه سؤال علمى است ، گفت: بگوييد. گفتم: اوّلاً چرا بايد صحن و حجرات صحن را بگذارند و در آن منزل نفرمايند و بروند در دم دروازه بغداد در خانه كوچك عربى منزل نمايند. شيخ متجاهلانه به من نگاهى كرد و گفت: از چه كسى صحبت مى‏كنيد؟ گفتم: من مطّلعم و از قضيّه باخبرم. سِرّ اين مطلب را بگوييد. همان كه شيخ ديد مطّلعم (و چون سيّد ، صاحب كرامات بوده است، شيخ گمان مى‏كند كه از راه كرامت اطّلاع پيدا كرده است)، پس جواب مى‏گويد به چيزى كه حاصلش قريب به اين است كه: منزل را در صحن قرار نداده‏اند، احتراماً و آن كه صحن براى منزلگاه شدن و جاى خوابيدن گرديدن، مناسب نيست.
پس گفتم: سؤال ثانى ، آن كه: آن قضيّه كه امام عليه السلام در شب اوّل فرمود: «انجام دادى؟»، عرض كرديد: نه، پس مرخّص نفرمود و در ثانى باز فرمود: «انجام دادى؟»، عرض كرديد: بلى، پس مرخّص فرمود، چه قضيّه‏اى است؟!
پس شيخ گفت: اين را نخواهم خبر داد و هر چه سيّد اصرار كرد، شيخ اظهار نكرد و شيخ عهد گرفت كه از اين واقعه به كسى در زمان حيات من اخبار مده و سيّد هم نگفت تا بعد از فوت شيخ . رحمة اللَّه عليهما و على سائر علماء المرضين!۱

۴ / ۱۴

ميرزاى شيرازى‏

۸۸۵.مرحوم آية اللَّه شيخ مرتضى حائرى يزدى‏ مى‏نويسد : آقاى سيّد روح اللَّه خاتمى،۲ از

1.شرح احوال حضرت آية اللَّه العظمى اراكى، رضا استادى: ص ۵۲۸ .

2.آية اللَّه سيّد روح اللَّه خاتمى (۱۲۸۵ - ۱۳۶۷ ش) : وى در سيزده سالگى به عنوان طلبه به آموختن علوم دينى در زادگاه خود (اردكان يزد) تحت نظر پدر پرداخت و تحصيلات تكميلى خود را در حوزه علميّه اصفهان به سرانجام رسانيد و از سيّد محمّد فشاركى اجازه اجتهاد گرفت. وى در اردكان، به فعّاليت‏هاى مذهبى و سياسى در مخالفت با حكومت ستم‏شاهى پرداخت. بعد از شهيد صدوقى به عنوان امام جمعه يزد و نماينده امام خمينى در آن استان منصوب شد. روزه راستين و آينه مكارم از آثار اوست. (گلشن ابرار: ج ۵، ص ۴۸۲).


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
234

برخاسته است و حال، آن كه حالا نصف شب است و وقت تهجّدِ همه شب نرسيده است. همان كه ديدم از حياط هم بيرون رفت، متوحّش شدم . گفتم: بايد از عقبش بروم. برخاستم و جامه‏هاى خود را پوشيدم و از عقب سرش روانه شدم ، به طورى كه شيخ را مى‏ديدم و او ملتفت من نبود تا آن كه از كوچه‏هاى كربلا يك‏يك گذشتيم تا رسيديم به دروازه‏اى كه به دروازه بغداد مسمّاست و در آن جا خانه كوچك عربى بود. پس همين كه شيخ به آن جا رسيد، محاذى (رو به روى) آن خانه ايستاد و سلام كرد و از اندرون خانه، جواب سلام شيخ آمد.
پس شيخ عرض كرد: مرخّص هستم فردا را بروم؟ جواب آمد: آن مطلب را انجام دادى؟ عرض كرد: خير. جواب آمد: مرخّص نيستى.
پس شيخ مراجعت نمود و من زودتر از شيخ آمدم و در رخت‏خواب خود خوابيدم. پس شيخ هم آمد و خوابيد. پس صبح كه شد ، به شيخ گفتم: امروز حركت كنيم؟ گفت: خير. پس من از سبب سؤال ننمودم تا آن كه شب شد. با خود گفتم: امشب را نبايد خوابيد. پس در رخت‏خواب دراز كشيدم؛ ولى خود را بيدار نگاه داشتم تا همان كه موقع شب گذشته رسيد. باز ديدم شيخ برخاست . وضو گرفت و عبا بر سر افكند و روانه شد. پس من هم برخاستم و از عقبش روانه شدم ، به طورى كه ملتفت نبود و رفتيم تا رسيديم به محلّ شب پيش. همان كه به آن نقطه رسيديم، باز شيخ ، سلام كرد و جواب سلام باز آمد. پس عرض كرد: حالا مرخّصم فردا حركت كنم. جواب آمد: مطلب را انجام دادى؟ عرض كرد: بلى. جواب آمد: مرخّصى.
پس شيخ، مراجعت نمود و من زودتر خود را به رخت‏خواب خود رساندم و خوابيدم و شيخ هم آمد . همين كه صبح شد، بناى حركت شد و همين كه از دروازه شهر خارج شديم، در وسط بيابان رسيديم و خلوت شد . رو كردم به شيخ و گفتم:

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9917
صفحه از 432
پرینت  ارسال به