223
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

مى‏شديم تا به كمر يا به سينه فرو مى‏رفتيم و گاه مى‏افتاديم ، و بدتر از همه، آن بود كه رشته قنات آبى هم در آن جا بود كه برف و بوران، اثر چاه‏هاى آن را مسدود كرده و خوف وقوع در آن چاه‏ها هم بود و به علاوه آن كه راه، ناپيدا و برف هم غالباً از زانو متجاوز و كفش و لباس هم مناسب حضر و هواى تابستان. گاه بعض رفقا چنان فرو مى‏رفتند كه متمكّن از خروج نمى‏گرديدند ، تا آن كه ديگران اجتماع نمايند و او را از برف و گودال مستور زير برف، بيرون كشند و با وجود اين حالت، چون هوا آفتاب و روشن بود، مى‏رفتيم ، اگر چه در هر چند قدم مى‏افتاديم يا آن كه در برف فرو مى‏شديم.
اتّفاقاً ابرها به يكديگر پيوسته، هوا تاريك گرديد و برف و بوران، باريدن و وزيدن گرفت و سر تا پا را تر نمود و اعضاى ما از وزيدن بادهاى سرد و ريختن برف و بوران از كار بماند. لهذا همگى از زندگانى خود مأيوس شده، مظنّه به تلف و هلاكت كرديم و انابه و استغفار كرده با يكديگر شروع به وصيّت نموديم. پس از فراغ از وصيّت و آمادگى از براى مردن، حقير به ايشان گفتم كه: نبايد از فضل و كرم خداوند ، مأيوس شد و ما را بزرگ و ملجأ و ملاذى هست كه در هر حال و وقت، قدرت بر اعانت و اغاثه ما دارد. بهتر آن است كه به او استغاثه كنيم و دخيل شويم. گفتند: چه كس را گويى؟ گفتم: امام عصر و صاحب امر ، حضرت قائم عليه السلام را گويم. چون اين شنيدند، همگى به گريه در آمدند و ضجّه كشيدند و صداها را به «وا غوثاه! أغثنا و أدركنا صاحب الزمان!»، بلند نمودند. ناگاه باد، ساكن و ابرها متفرّق شد و آفتاب، ظاهر گرديد. چون اين را ديديم، به غايت شاد و مسرور گرديديم؛ لكن اطراف را به نظر درآورده، از چهار طرف به غير از تلال و جبال ، چيزى نديديم و طرف مقصود را ندانستيم و از ترس آن كه اگر برويم ، شايد جانب مقصود را خطا كرده، به كوهسار مبتلا شويم و طعمه سباع گرديم، متحيّر مانديم. ناگاه ديدم كه از طرف مقابل بر بالاى بلندى، شخصى پياده نمايان گرديد و به جانب ما مى‏آيد.


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
222

نظر به اين همه، باز حركت كرده، اراده جانب مقصود كرديم. چون صاحب منزل بر اين اراده مطّلع گرديد، در مقام منع اكيد بر آمد و گفت: مظانّ هلاكت است و جايز نيست. جواب گفتيم كه: از اين جا تا قريه ارحام كه مسافت چندان نمى‏باشد و يك گردنگاه زياده فاصله نيست و هواى آن طرف هم كه مانند اين طرف نيست و در يك فرسخ مسافت هم مظنه هلاكت نمى‏باشد. بالجمله از او اصرار در منع و از ما اصرار در رفتن. آخر الأمر، چون اصرار را مفيد نديد، گفت: پس اندك توقّف نماييد تا آن كه مرا كارى است ، آن را ديده، به زودى بيايم. اين بگفت و برفت و درِ اتاق را پيش نمود. چون او برفت، ما با يكديگر گفتيم كه: مصلحت در اين است كه تا او نيامده، برخيزيم و برويم؛ زيرا اگر بيايد ، باز ممانعت مى‏نمايد. پس برخاسته، اراده خروج كرده، در را بسته ديديم . دانستيم كه آن مرد مؤمن، حيله در منع ما كرده. بعد از يأس از تأثير منع لا علاج ديگر باره نشستيم. ناگاه دخترى را در ميان ايوان آن اتاق ديديم كه كاسه در دست دارد و آمده از موزه - كه در ايوان بود - آب ببرد. آن دختر را گفتم كه: در را بگشا. او هم غافل از حقيقت امر، در گشود و ما به زودى بيرون آمده، روانه شديم. بعد از آن كه از اتاق و حياط - كه بر بالاى تلّى واقع بود - بيرون آمديم و در ميان صحرا افتاديم ، ناگاه صاحب منزل را از بالاى بام - كه از براى روفتن برف بر آن برآمده بود - ، چشم به ما افتاد . فرياد بر آورد كه: آقايان عزيزان! نرويد ، تلف مى‏شويد.
بيچاره هر قدر اصرار كرد، فايده نداد و اعتنايى نكرديم. چون اصرار را بافايده نديد، دويد كه: راه، بسته و ناپيدا مى‏باشد. شروع به ارائه طريق و دلالت راه نمود كه : حالا كه مى‏رويد ، از فلان مكان و فلان طرف برويد و تا آن مكان كه آواز مى‏رسيد، بيچاره دلالت مى‏نمود ، تا آن كه ديگر صدا نمى‏رسيد. پس سكوت كرد و ما روانه شديم تا آن كه مسافتى از آن قريه دور افتاديم و راه هم چون بالمرّه مسدود بود، نيافتيم و بيخود مى‏رفتيم. گاه بر گودال‏هايى كه برف همواره كرده بود، واقع

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10023
صفحه از 432
پرینت  ارسال به