گروهى داخل آن مىشوند كه به آنها حقّيّه گفته مىشود».
گفتم: اى سَرور من! آنها چه كسى هستند؟
فرمود: «گروهى كه به خاطر محبّتشان به على عليه السلام ، به حقّ او سوگند ياد مىكنند ؛ ولى نمىدانند كه حق و فضيلت او چيست».
سپس ايشان - كه درودهاى خدا بر او باد - لَختى به من چيزى نگفت و آن گاه فرمود: «و آمدهاى از عقيده مفوّضه بپرسى! آنها نادرست مىگويند [كه خداوند ، كارها را به ما وا نهاده است]؛ بلكه دلهاى ما، ظرف خواست خداوند است . هنگامى كه بخواهد، مىخواهيم و خداوند مىفرمايد: «و شما نمىخواهيد، جز آن كه خداوند مىخواهد» .۱
سپس پرده به حالت اوّلش باز گشت و ديگر نتوانستم كنارش بزنم. امام عسكرى عليه السلام لبخندزنان به من نگريست و فرمود: «اى كامل! براى چه نشستهاى؟ حجّت پس از من ، از حاجتت خبر داد» .
من برخاستم و بيرون آمدم و پس از آن ، ديگر آن جوان را نديدم.
ابو نعيم مىگويد: من كامل را ديدم و اين حديث را از او پرسيدم و او برايم گفت .
اين حديث را احمد بن على رازى با سند ديگرى نيز نقل كرده است.۲
۱ / ۱۴
ابراهيم بن محمّد بن فارس نيشابورى
۷۷۱.ابراهيم بن محمّد بن فارس نيشابورى۳ گفت: هنگامى كه حاكم، عمرو بن عوف - كه
1.انسان: آيه ۳۰، تكوير: آيه ۲۹.
2.الغيبة ، طوسى: ص ۲۴۶ ح ۲۱۶، دلائل الإمامة: ص ۵۰۵ ح ۴۹۱ ، الخرائج و الجرائح: ج ۱ ص ۴۵۸ ح ۴، كشف الغمّة: ج ۳ ص ۲۸۹ (با عبارت مشابه) ، منتخب الأنوار المضيئة: ص ۲۵۳، بحار الأنوار: ج ۲۵ ص ۳۳۶ ح ۱۶.
3.ابراهيم بن محمّد بن فارس نيشابورى، از اصحاب امام هادى عليه السلام و امام عسكرى عليه السلام است. شيخ كشّى از عيّاشى در باره اين شخص پرسيده، و او جواب داده كه: در باره خود اين شخص، اشكال وجود ندارد؛ امّا اشكال در برخى افرادى است كه وى از آنها روايت مىكند . از اين رو، علّامه حلّى و ابن داوود، او را در بخش اوّل كتابهايشان آوردهاند. شيخ موسى زنجانى گفته است: [خبر] وى حَسَن در حدّ صحيح است (رجال الطوسى: ص ۳۸۳ ش ۵۶۴۰ و ص ۳۹۷ ش ۵۸۲۶، رجال البرقى: ص ۶۰ و ص ۱۸ ش ۳۲، رجال الكشّى: ج ۲ ص ۸۱۲ ش ۱۰۱۴، خلاصة الأقوال: ص ۷ ش ۲۵، رجال ابن داوود: ص ۳۳ ش ۳۲، الجامع فى الرجال: ص ۶۵).