مالكى معيّن نمود و به او برگرداند.
سپس فرمود: «زنى كه در نكاح توست، خواهر رضاعىِ توست و تو ندانسته، او را تزويج كردهاى. او را هم به اهلش برگردان».
من او را هم برگرداندم. در اين هنگام، پسرم - كه قاسمعلى نام دارد - پيدا شد. همين كه نظر امام عليه السلام بر او افتاد، فرمود: «اين پسر نيز از همين زن پيدا شده و فرزند حرام است. اين شمشير را بردار و گردن او را بزن».
من در اين هنگام، خشمگين شدم و گفتم: به خدا قسم كه تو سيّد و از ذريّه پيغمبر نيستى، تا چه رسد كه صاحب الزمان باشى!
همين كه اين سخن را گفتم، از خواب بيدار شدم و دانستم كه ما را قوّت و نيروى اطاعت و فرمانبردارى از او نيست و صدق فرمايش جنابعالى بر من معلوم شد. من از كرده خود نادم و از گفته خود پشيمانم . اكنون مرا عفو نما.۱
۴ / ۹
شيخ حسين نجف
۸۷۲.آية اللَّه سيّد موسى شبيرى زنجانى۲مىگويد كه: مرحوم شيخ حسين نجف (م ۱۲۵۱ ق) از علماى بسيار باتقوا و پرهيزگار و از اصحاب خاصّ سيّد بحر العلوم بود. سيّد بحر العلوم آرزو مىكرد كه شيخ حسين نجف بر جنازه او نماز بخواند. آقاى آخوند ملّا على همدانى نقل مىكرد: در رسالهاى كه شيخ محمّد طه نجف، نوه دخترى شيخ حسين نجف، در سرگذشت شيخ حسين نوشته، نقل شده است: زمانى، شيخ حسين نجف از سفر حج به نجف باز گشته بود. سيّد بحر العلوم به ديدن او مىرود