209
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

بر گرفت و در ميان دست علّامه گذاشت و فرمود: «چگونه صاحب الزمان عليه السلامرا نمى‏توان ديد ، حال اين كه دست او در ميان دست توست؟».
علّامه، بى اختيار ، خود را از درازگوش به زير انداخت كه پاى ايشان را ببوسد كه غش كرد. چون به هوش آمد، كسى را نديد.
بعد از اين كه به خانه برگشت، به كتاب تهذيب مراجعه كرد و آن حديث را در همان صفحه و سطر - كه قائم عليه السلام نشانى داده بود - يافت. علّامه به خطّ خود در حاشيه كتاب تهذيب در آن صفحه نوشت: اين حديث، آن چيزى است كه صاحب الأمر عليه السلام به آن خبر داد و در صفحه و سطر اين كتاب، نشان داد.
آخوند ملّا صفر على مى‏گفت كه: استادم آقا سيّد محمّد، نقل مى‏كرد: من همان كتاب را ديدم و در حاشيه آن حديث، خطّ علّامه را خواندم كه به مضمون سابق بود.۱

۸۶۶.سيّد شهيد قاضى نور اللَّه شوشترى‏ ، در ضمن احوالات آية اللَّه علّامه حلّى مى‏گويد: از جمله مراتب عالى‏اى كه سبب امتياز شيخ (علّامه حلّى) شد و در ميان اهل ايمان، شهرت يافته، آن است كه يكى از علماى اهل سنّت - كه در بعضى از فنون علمى، استاد جناب شيخ بود - كتابى در ردّ مذهب شيعه اماميّه نوشته بود و در مجالس، آن را براى مردم مى‏خواند و آنها را گم‏راه مى‏كرد و از بيم آن كه مبادا كسى از علماى شيعه ردّ آن كند، آن را به كسى نمى‏داد كه بنويسد. جناب شيخ، هميشه در صدد بود كه آن را به دست آورد تا بتواند آن را رد نمايد. علّامه ناگزير شد علاقه استاد و شاگردى را وسيله عاريت گرفتن كتابِ ياد شده نمايد. چون آن شخص نخواست كه يكباره دست رد بر سينه درخواست او نهد، گفت: سوگند ياد كرده‏ام كه اين كتاب را بيش از يك شب پيش كسى نگذارم. جناب شيخ، آن قدر را نيز غنيمت دانسته،

1.زندگى دانشمندان (قصص العلماء): ص ۳۴۶، دار السلام: ص ۲۸۸ ح ۱۵، إلزام الناصب: ج ۲ ص‏۳۲ ش ۱۹.


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
208

۴ / ۴

علّامه حلّى‏

۸۶۵.ميرزا محمّد تنكابنى‏ مى‏گويد: از آخوند ملّا صفر على لاهيجى‏۱شنيده‏ام از استادش آقا سيّد محمّد فرزند آقا سيّد على صاحب مناهل‏۲حكايت مى‏كرد كه مى‏فرمود: علّامه‏۳در شب جمعه‏اى، تنها به زيارت سيّد الشهدا مى‏رفت و بر درازگوشى سوار و تازيانه بر دستش بود. در ميانه راه، شخص عربى پياده به علّامه پيوست و با هم به گفتگو پرداختند. چون قدرى با هم سخن گفتند، بر علّامه معلوم شد كه اين شخص، مرد فاضلى است. پس در باره مسائل علمى با هم صحبت كردند و علّامه فهميد كه آن شخص، بسيار عالم و بافضيلت است. علّامه، مشكلات علمى‏اش را از آن شخص سؤال مى‏كرد و آن شخص مشكلات و معضلات او را حل مى‏نمود تا اين كه سخن به مسئله‏اى رسيد و آن شخص، فتوايى فرمود كه علّامه، منكر آن شد و گفت كه: حديثى بر طبق فتوا نداريم.
آن مرد فرمود: «شيخ طوسى، حديثى در اين باره در كتاب تهذيب ذكر كرده است. شما از اوّل كتاب تهذيب، فلان قدر ورق بشماريد . در فلان صفحه، در فلان سطر، اين حديث، مذكور است».
علّامه در حيرت بود كه اين شخص كيست. از آن مرد پرسيد كه : آيا در اين زمان - كه غيبت كبراست - مى‏توان صاحب الأمر عليه السلام را ديد يا نه؟
در اين هنگام، تازيانه از دست آن مرد افتاد. پس خم شد و تازيانه را از زمين

1.صفر على لاهيجى قزوينى (م قبل از۱۲۶۴ق) : وى شاگرد سيّد محمّد مجاهد و سيّد محمّدباقر حجّة الإسلام اصفهانى است. وى تأليفاتى دارد از جمله: رسالة فى الدراية و الفقه الاستدلالى (أعيان الشيعة: ج ۷ ص ۳۸۹ ش ۱۳۵۴، قصص العلماء: ص ۹۲) .

2.سيّد مجاهد امير سيّد محمّد بن امير سيّد على بن امير محمّد على طباطبايى حائرى (م ۱۲۴۲ ق) . است. المناهل ، كتاب وى در فقه است. (ر . ك : الذريعة: ج ۲ ص ۲۵۳ش ۱۰۱۹ و ج ۲۲ ص ۳۵۲ ش ۷۴۰۳).

3.منظور علّامه حلّى (م ۷۲۶ق) است (ر. ك: ص ۹۶ ح ۸۱۲) .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9714
صفحه از 432
پرینت  ارسال به