169
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

رفت ميان نهر، متّصل به طرف راست و چپ مى‏رفت. مكارى و پدرم لب آب رسيدند، فرياد زدند: كجا مى‏روى؟ غرق مى‏شوى! اين آب، قابل عبور نيست! ولى چون ديدند من با كمال سرعت با شتر مى‏روم و طورى هم نيست، جرئت كردند. گفتم: از اين راهى كه شتر مى‏رود ، به طرف چپ و راست، به همان طور بياييد. آنها هم آمدند و به سلامت از آن عبور كرديم.
من متذكّر شدم كه آن وقتى كه حجّت عليه السلام انگشت سبّابه به طرف راست و چپ حركت مى‏داد، اين آب را اشاره مى‏فرمود. خلاصه آمديم، شب وارد شديم بر جمعى كوچ‏نشين. آن جا منزل كرديم. همه آنها با تعجّب از ما مى‏پرسيدند: از كجا مى‏آييد؟ گفتيم: از سماوه. گفتند: پل خراب شده و راهى نيست، مگر كسى با طرّاده (قايق) از اين آب عبور كند. از همه بيشتر، مكارى متحيّر مانده بود. گفت: بگو بدانم چه سرّى در اين كار بود. گفتم: من آن جا كه شتر خوابيد، به امام دوازدهم شيعيان متوسّل شدم. ايشان تشريف آورد و اين مشكلات را حل نمود... .
غرض، به همان حال آمديم تا چند فرسخى نجف اشرف. باز شتر خوابيد. سرم را نزديك گوش او بردم. گفتم: تو مأمورى ما را به كوفه برسانى! تا اين كلمه را گفتم، برخاست و به راه ادامه داد تا درِ خانه در كوفه، زانو به زمين زد. من هم او را نفروختم و نكشتم تا مُرد. روزها مى‏رفت در بيابان كوفه براى چرا و شب‏ها درِ خانه مى‏خوابيد.
بعد به ايشان عرض كردم: در مسجد سهله ، خدمت آن بزرگوار مشرّف شديد؟ فرمود: بلى؛ ولى در گفتن شرح او مجاز نيستم. ۱

۸۵۶.آقاى حاج شيخ على‏محمّد ابن العلم،۲ در نامه‏اى به مرحوم آية اللَّه خويى، چگونگى تشرّف شيخ محمّد شوشترى را كه براى ايشان نقل كرده بوده، استفسار مى‏كنند و

1.سرّ دلبران: ص ۲۶۸.

2.على‏محمّد ابن العلم دزفولى (۱۲۸۹ - ۱۳۷۰ ش) .


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
168

سبقت به سلام كرديم). عرض كردم: شى اسمك (نامت چيست)؟
فرمود: «سيّد مهدى».
عرض كردم: ابن سيّد حسين؟
فرمود: «نه ابن سيّد حسن».
عرض كردم: از كجا مى‏آيى؟
فرمود؟ «از خُضير» (چون مقامى در آن بيابان بود به عنوان مقام خضر عليه السلام). من خيال كردم مى‏فرمايد: از آن مقام آمدم.
فرمود: «چرا اين جا توقّف كرده‏اى؟».
شرح خوابيدن شتر و بيچارگى خود را عرض كردم. تشريف برد نزد شتر. ديدم تا دست روى سر او گذارد، شتر برخاست ، ايستاد و ايشان با او صحبت مى‏فرمايد و با انگشت سبّابه، به طرف چپ و راست ، به شتر نشان مى‏دهد. بعد تشريف آورد نزد من فرمود: «ديگر چه كار دارى؟».
عرض كردم: حوائجى دارم؛ ولى فعلاً با اين حال اضطراب و نگرانى، نمى‏توانم عرض كنم جايى را معيّن فرماييد تا با حواسى جمع، مشرّف شده، عرض كنم.
فرمود: «مسجد سهله». بغتتاً از نظرم غايب شد. آمدم نزد پدرم گفتم: اين شخص كه با من صحبت مى‏كرد، كدام طرف رفت؟ مى‏خواستم بدانم اينها همه ايشان را ديده‏اند يا نه. گفتند: احدى اين جا نيامد و تا چشم كار مى‏كند، بيابان پيداست. گفتم: سوار شويد برويم. گفتند: شتر را چه مى‏كنى؟ گفتم: امرش با من است. سوار شدند. من هم سوار شتر شدم. شتر جلو افتاد و به عجله مى‏رفت. مسافتى از آنها جلو افتاد. مُكارى صدا زد: ما با اين سرعت نمى‏توانيم بياييم.
غرض، قضيّه بر عكس سابق شد. مكارى تعجّب‏كنان گفت: چه شد؟ اين شتر ، همان شتر است و راه ، همان راه . گفتم: سرّى است در اين امر . ناگهان نهر بزرگى سر راه پيدا شد . من باز متحيّر شدم كه با اين آب، چه كنم. تا فكر مى‏كردم، شتر

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 11443
صفحه از 432
پرینت  ارسال به