گنبدنما شد. ديدم آن پير محترم ، به گوشهاى رفت و متوجّه قبر مطهّر گرديد. پس از سلام و گريه بسيار گفت: بيش از اين لياقت نداشتم كه به قبر شريفت برسم. پس رو به قبله خوابيد و عبايش را بر سر كشيد. پس از لحظهاى به بالينش رفتم . عبا را پس زدم. ديدم از دنيا رفته است. از ناله و گريهام مسافران جمع شدند. قدرى حالاتش را كه ديده بودم، برايشان نقل كردم . همه منقلب و گريان شدند. سپس جنازه شريفش را با ماشين به شهر آورده و در صحن مقدّس، مدفون گرديد. ۱
۳ / ۴۱
شاگرد محمّدتقى تربتى
۸۵۳.شيخ على اكبر طهرانى، ساكن مشهد مقدّس، براى شيخ علىاكبر نهاوندى۲ در خانه ايشان در سامرّا در رُبع آخر سده چهاردهم حكايت كرده است: خبر داد ما را شيخ عالم متّقى، شيخ محمّدتقى تربتى۳ كه از اكابر فضلا و علماى اخلاق و از تلامذه علّامه رشتى ميرزا حبيب اللَّه و مجاز از ايشان بود، فرمود: خبر داد ما را بعض از سادات مريدين متديّنين از تلامذه من از اهل تربت گفت: در وقت مراجعت حقير از زيارت عتبات عاليات، خارج شدم از خانقين و با يكى از طلّاب، پياده عقب قافله رو به قصر شيرين مىرفتيم و من از شدّت عطش و تعب، از راه رفتن عاجز شدم و با زحمت زياد، خود را به قافله رسانديم . ديديم قافله را دزدها غارت كردهاند و اموالشان را بردهاند و بعضى مجروح در بيابان افتادهاند و محملها شكسته است و روى زمين افتاده است. من و رفيقم به كنارى رفتيم و بر تلّى بالا رفتيم در حالت
1.داستانهاى شگفت: ص ۷۴ ح ۳۴.
2.ر.ك: ص ۱۷۴ پانوشت ح ۸۵۹ .
3.شيخ محمّد تربتى (م ۱۳۳۰ ق) : شخصى فاضل بود، و از محضر آية اللَّه مجدّد شيرازى در سامرّا درس آموخته بود و در مشهد رضوى از دنيا رفت. از آثار وى، حاشيه بر التعادل و التراجيح رسائل [شيخ انصارى ]است (الذريعة: ج ۶ ص ۱۵۵ش ۸۴۴ ، معجم المؤلّفين: ج ۹ ص ۱۲۷).