153
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

و حتّى خادم ويژه شب‏هاى چهارشنبه نبود. به شدّت بيمناك شدم و با خود گفتم: نماز مغرب را مى‏خوانم و اعمال را با شتاب انجام مى‏دهم. ميان نماز بودم كه توجّهم به مقام امام زمان عليه السلام جلب شد كه در قبله نمازگزار قرار دارد. در آن جا نور كاملى ديدم و صداى نمازگزارى را شنيدم. دلم آرام گرفت و اطمينان يافتم و گمان كردم كه برخى از زائران در آن جايگاه شريف هستند - اگر چه من به هنگام ورود به مسجد آنها را نديده بودم - و اعمالم را با دل‏آسودگى انجام دادم. سپس به سوى مقام شريف امام زمان عليه السلام رفتم و داخل شدم و در آن جا نور بزرگى ديدم؛ امّا چراغى نديدم و غافل از تفكّر در اين باره بودم. در آن جا سيّدى جليل و باهيبت به سيماى عالمان را ديدم كه به نماز ايستاده بود. آسوده‏خاطر شدم و گمان مى‏كردم كه او از زائران غريب است و كمى كه او را برانداز نمودم، دانستم كه از ساكنان نجف اشرف است.
بر اساس عمل مخصوص آن مقام، به زيارت حجّت عليه السلام مشغول شدم و نماز زيارت را خواندم و چون به پايان بردم، خواستم با او در باره رفتن به مسجد كوفه سخن بگويم كه هيبتش مانعم شد، و من چون به بيرون مقام مى‏نگريستم، تاريكى مى‏ديدم و صداى رعد و برق و باران را مى‏شنيدم؛ امّا او به من رو كرد و با سيمايى بزرگوارانه و با دلسوزى و لبخند فرمود: «دوست دارى كه به مسجد كوفه بروى؟».
گفتم: آرى، اى سَرور ما! عادت ما اهل نجف، تشرّف به عمل اين مسجد و سپس رفتن به مسجد كوفه و خوابيدن در آن جاست؛ زيرا آن جا ساكن و خادم و آب دارد.
او برخاست و فرمود: «با ما بيا به مسجد كوفه برويم».
من خوش‏حال از او و همراهى‏اش بيرون آمدم و در نور و هواى خوب و زمينى خشك كه گِل چسبنده به پا نداشت، راه رفتيم و من غافل از باران و تاريكى‏اى بودم كه قبلاً مى‏ديدم. همچنان غرق شادى بودم و تاريكى و بارانى نمى‏ديدم تا به درِ مسجد كوفه رسيديم. در زدم و خادم گفت: كيست؟ گفتم: در را باز كن. گفت: در


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
152

سپاس‏گزار؛ امّا حسرت‏زده باز گشتيم.۱

۳ / ۳۷

مرد سبزى‏فروش به نقل از سيّد حيدر كاظمى‏

۸۴۹.محدّث نورى‏ مى‏گويد كه: جمعى از عالمان باتقوا، از جمله سيّد حيدر كاظمى، از شاگردان بزرگ شيخ انصارى ، براى من نوشت و شفاهى نيز گفت كه محمّد بن احمد بن حيدر حسنى حسينى مى‏گويد: هنگامى كه به سال ۱۲۷۵ق در نجف اشرف مشغول تحصيل علوم دينى بودم، از برخى روحانيان مى‏شنيدم كه سبزى‏فروشى، مولايمان امام منتظر عليه السلام را ديده است. پيجويى نمودم و او را شناسايى كردم. ديدم مردى صالح و متديّن است و علاقه پيدا كردم كه در جايى خلوت با او گرد آيم تا كيفيت تشرّفش را از او جويا شوم. فراوان به او سلام مى‏دادم و براى خريد، نزد او مى‏رفتم تا سرانجام با هم دوست شديم.
روزى براى نماز و دعا به مسجد سهله پناه بردم كه او را جلوى درِ مسجد ديدم. فرصت را غنيمت شمردم و به او گفتم كه شب با من بماند. او با من ماند تا از اعمال مسجد سهله فارغ شديم و به مسجد كوفه رفتيم. هنگامى كه به آن جا رسيديم و مستقر شديم و بخشى از اعمال آن جا را انجام داديم، از او درخواست كردم كه ماجرايش را به تفصيل برايم بگويد و او گفت: من فراوان مى‏شنيدم كه اگر كسى چهل شب چهارشنبه ، پى در پى، به نيّت رؤيت امام منتظر عليه السلام به مسجد سهله برود، موفّق به رؤيتش مى‏شود و اين، آزموده شده است. از اين رو، مشتاق شدم و چنين كردم و گرما و سرما مانعم نشد و تا نزديك به يك سال چنين كردم. غروب يك سه‏شنبه زمستان - كه هوا گرفته و پر از ابر و تاريك و كمى باران بود - به مسجد سهله رفتم. رعد و برق و تاريكى، شدّت گرفت و چون به مسجد رسيدم، هيچ كس

1.جنّة المأوى (چاپ شده در بحار الأنوار: ج ۵۳): ص ۲۶۳ ح ۳۱، نجم الثاقب : ص ۴۲۱ ح ۸۹ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9907
صفحه از 432
پرینت  ارسال به