147
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

تبريزى حجه‏فروش معروف علما و حاجى سيّد حسين تاجر تبريزى و حاجى على نامى - كه خدمت مى‏كرد - .
پس به اتّفاق، روانه شديم تا رسيديم به ارزنة الروم‏۱ و از آن جا عازم طربوزن بوديم و در يكى از منازل ما بين اين دو شهر، حاجى جبّار جلودار به نزد ما آمد و گفت: اين منزل كه در پيش داريم، مخوف است؛ قدرى زود بار كنيد كه به همراه قافله باشيد. چون در ساير منازل، غالباً از عقب قافله به فاصله مى‏رفتيم. پس ما هم تخميناً دو ساعت و نيم يا سه به صبح مانده به اتّفاق حركت كرديم. به قدر نيم يا سه ربع فرسخ از منزل خود دور شده بوديم كه هوا تاريك شد و برف، باريدن گرفت ، به نحوى كه رفقا هر كدام سر خود را پوشانيدند و تند راندند. من نيز آنچه كردم كه با آنها بروم، ممكن نشد تا اين كه آنها رفتند. من تنها ماندم . پس ، از اسب پياده شدم و در كنار راه نشستم و به غايت، مضطرب بودم؛ چون قريب ششصد تومان براى مخارج راه همراه داشتم. بعد از تأمّل و تفكّر ، بنا را بر اين گذاشتم كه در همين موضع بمانم تا فجر طالع شود، به آن منزل كه از آن جا بيرون آمديم ، مراجعت كنم و از آن جا چند نفر مستحفظ به همراه برداشته ، به قافله ملحق شوم. در آن حال، در مقابل خود باغى ديدم و در آن باغ، باغبانى كه در دست ، بيلى داشت كه بر درختان مى‏زد كه برف از آنها بريزد. پس پيش آمد . به مقدار فاصله كمى ايستاد و فرمود: «تو كيستى؟».
گفتم: رفقا رفتند و من ماندم . راه را نمى‏دانم؛ گم كرده‏ام.
به زبان فارسى فرمود: «نافله بخوان تا راه را پيدا كنى».
من مشغول نافله شدم. بعد از فراغ تهجّد، باز آمد و فرمود: «نرفتى؟» .
گفتم: و اللَّه ، راه را نمى‏دانم!

1.ارزن الروم: شهرى در سرزمين ارمنستان (ر . ك : معجم البدان: ج ۱ ص ۱۵۰).


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
146

۳ / ۳۴

سيّد احمد موسوى‏

۸۴۶.محدّث نورى‏ مى‏گويد كه جناب مستطاب تقى صالح سيّد احمد بن سيّد هاشم بن سيّد حسن رشتى موسوى، ساكن رشت - أيّده اللَّه - در هفده سال قبل تقريباً به نجف اشرف مشرّف شد و با عالم ربّانى و فاضل صمدانى، شيخ على رشتى - طاب ثراه - ۱ به منزل حقير آمدند و چون برخاستند، شيخ از صلاح و سداد سيّد مرقوم اشاره كرد و فرمود كه قضيّه عجيبى دارد و در آن وقت، مجال بيان نبود. پس از چند روزى كه ملاقات شد، فرمود كه: سيّد رفت و قضيّه را با جمله‏اى از حالات سيّد نقل كرد. از نشنيدن آنها از خود او بسيار تأسّف خوردم. اگر چه مقام شيخ رحمه اللَّه اجلّ از آن بود كه اندكى خلاف در نقل ايشان برود و از آن سال تا چند ماه قبل، اين مطلب در خاطر بود تا در ماه جمادى الآخر اين سال از نجف اشرف برگشته بودم. در كاظمين ، سيّد صالح ياد شده را ملاقات كردم كه از سامره مراجعت كرده و عازم عجم بود. پس شرح حال او را چنان كه شنيده بودم ، پرسيدم و از آن جمله، قضيّه معهوده همه را مطابق آن نقل كرد و آن قضيّه چنان است كه گفت:
در سنه هزار و دويست و هشتاد، به اراده حجّ بيت اللَّه الحرام، از دار المرز رشت آمدم به تبريز و در خانه حاجى صفرعلى ، تاجر تبريزى معروف، منزل كردم. چون قافله نبود، متحيّر ماندم تا آن كه حاجى جبّار جلودار سدهى اصفهانى، بار برداشت به جهت طربوزن.۲تنها از او مالى كرايه كردم و رفتم. چون به منزل اوّل رسيدم، سه نفر ديگر به تحريض حاجى صفرعلى به من ملحق شدند: يكى حاجى ملّا باقر

1.شيخ على نجفى معروف به فاضل، مقدّسِ رشتى (م ۱۲۹۵ق) : او عالم فاضل، فقيه، اصولى، عابد، زاهد، متهجّد، مجاهد و از شاگردان بزرگ شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى شيرازى است. وى به دستور ميرزاى شيرازى، به لار (از شهرهاى فارس) مهاجرت كرد و در آن جا ماندگار شد (أعيان الشيعة: ج ۸ ص ۲۴۰).

2.طرابوزن: ولايتى از ولايات تركيّه (لغت‏نامه دهخدا) .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9739
صفحه از 432
پرینت  ارسال به