141
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

۳ / ۳۰

ميرزا محمّد استرآبادى‏

۸۴۲.علّامه مجلسى به سند خود از ميرزا محمّد استرآبادى‏۱نقل مى‏كند كه گفت : شبى به گرد كعبه طواف مى‏كردم. جوانى نيكوروى آمد و به طواف مشغول شد و چون به من نزديك شد، دسته گل سرخى كه وقت روييدنش نبود، به من بخشيد. آن را از او گرفتم و بوييدم و به او گفتم: اين از كجاست، سَرور من؟!
فرمود: «از خرابات».
سپس از ديده من ناپيدا شد و ديگر او را نديدم.۲

۳ / ۳۱

مردى فلج‏

۸۴۳.علّامه مجلسى‏ مى‏گويد: گروهى از اهالى نجف به من خبر دادند كه مردى از اهالى كاشان در راه حج، به نجف آمد. در آن جا بيمار و پاهايش خشك و از راه رفتن ناتوان شد. همراهانش او را نزد انسان صالحى نهادند كه در حجره مدرسه‏اى در اطراف حرم امير مؤمنان عليه السلام سكونت داشت. اين مرد، هر روز در را بر او مى‏بست و براى گردش و يا آوردن دُرّ نجف، به صحرا مى‏رفت.
روزى مرد فلج به او گفت: دل‏تنگ شده‏ام و در اين جا از تنهايى دلم گرفته است.

1.ميرزا محمّد بن على بن ابراهيم استرآبادى : او عالمى فاضل . جليل، كامل و متكلّمى محقّق و دقيق و پارسا و زاهد و مورد اعتماد بود. وى استاد رجال‏شناسان و مؤلّف منهج المقال است. او در مكّه، مجاور مسجد الحرام شد تا آن كه در سال ۱۰۲۸ق در گذشت (الكنى والألقاب: ج ۳ ص ۲۲۰).

2.بحار الأنوار: ج ۵۲ ص ۱۷۶. اين ماجرا را علّامه مجلسى رحمه اللّه در شمار داستان‏هاى آن دسته از معاصرانش كه امام عليه السلام را زيارت كرده‏اند ، آورده است ؛ ولى در متن ، قرينه‏اى براى اثبات اين مدّعا وجود ندارد . اين سخن در مورد شمارى ديگر از اين ماجراها نيز صادق است .


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
140

ما گروهى از طالبان علم و صالحان بوديم. من گفتم: كاش مى‏دانستم كه در عيد سال آينده، چه كسى از اين جمع، زنده و چه كسى مرده است؟ مردى به نام شيخ محمّد كه همدرس من بود ، گفت: من مى‏دانم كه در عيد ديگر و عيد پس از آن و تا بيست و شش عيد زنده‏ام و اين را به جدّيت و نه شوخى مى‏گفت. به او گفتم: تو غيب مى‏دانى؟ گفت: نه، امام مهدى عليه السلام را در خواب ديدم و چون به سختى بيمار بودم، به او گفتم: بيمارم و مى‏ترسم بى هيچ عمل صالحى از دنيا بروم و با دست خالى خدا را ملاقات كنم.
او فرمود: «نترس. خداوند، تو را از اين بيمارى شفا مى‏دهد و نمى‏ميرى؛ بلكه بيست و شش سال زندگى مى‏كنى». سپس كاسه‏اى را كه در دستش بود ، به من داد و از آن نوشيدم و بيمارى‏ام برطرف شد و شفا گرفتم و از خواب برخاستم و نشستم و مى‏دانم كه اين خواب شيطانى نيست.
من (شيخ حرّ عاملى) پس از شنيدن سخن او، تاريخ را كه سال ۱۰۴۹ق بود نوشتم و مدّتى طولانى از آن گذشت و در سال ۱۰۷۲ به مشهد مقدّس نقل مكان كردم و در سال گذشته، به دلم افتاد كه مدّت به پايان رسيده است. به تاريخ نوشته شده مراجعه كردم، ديدم كه بيست و شش سال گذشته است. گفتم: بايد آن مرد (شيخ محمّد) مرده باشد. يكى دو ماهى بيشتر نگذشت كه نامه‏اى از برادرم - كه هنوز در همان وطنمان بود - آمد كه نوشته بود آن مَرد، در گذشت.۱

1.إثبات الهداة: ج ۳ ص ۷۱۲ ح ۱۷۰، جنّة المأوى (چاپ شده در: بحار الأنوار: ج ۵۳ ): ص ۲۷۳ ح ۳۷، نجم الثاقب: ص ۳۸۸ ح ۶۰.

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9922
صفحه از 432
پرینت  ارسال به