105
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم

كرد كه ترسيدم.
من گفتم: لا إله إلّا اللَّه! گواهى مى‏دهم كه آنها بر حق و نهايت حق هستند . ديشب مولايمان را در بيدارى ديدم و به من اين گونه فرمود، و آنچه را در مزار شريف ديده بودم ، شرح دادم . از آن ، شگفت‏زده شد و كارهاى بزرگ و نيكويى در اين باره از او صادر شد . به بركت مولايمان صاحب الزمان كه درودهاى خدا بر او باد ، از او به [امكانات و] جايى رسيدم كه گمان نمى‏بردم .۱

۳ / ۴

محمّد بن على علوى‏

۸۱۶.سيّد على بن ابن طاووس ، دعاى علوى مصرى را در كتابى كهن - كه نويسنده‏اش نام خود را حسين بن على بن هند ، ذكر و تاريخ نگارش آن را شوّال سال ۳۹۶ ق ثبت كرده - يافته است . او متن و سند دعا را ذكر مى‏كند و مى‏گويد: اين دعا را سيّد و سَرورمان، مولايى كه آرزومند او هستيم - كه درودهاى خدا بر او باد - ، به مردى مظلوم از شيعيان و اهلش در عالم رؤيا آموخته و خداوند ، گره از كارش گشوده و دشمنش را كشته است.
در آن كتاب آمده است: ابو على احمد علوى عُرَيضى ، در حرّان برايم به نقل از محمّد بن علوى (ساكن مصر) گفت: از سخن‏چينىِ كسى نزد احمد بن طولون ، بيم فراوانى از حاكم مصر داشتم و بر جان خود مى‏ترسيدم. به قصد به جاى آوردن حج ، بيرون آمدم و از حجاز به عراق رفتم و به مزار امام حسين عليه السلام پناه بردم و پانزده روز در آن جا به دعا و گريه و زارى پرداختم ، كه ميان خواب و بيدارى، به ديدار امام زمان عليه السلام تشرّف يافتم و به من فرمود: «حسين به تو مى‏فرمايد: اى فرزند عزيزم! از

1.دلائل الإمامة: ص ۵۵۱ ح ۵۲۵، فرج المهموم: ص ۲۴۵ (با عبارت مشابه)، بحار الأنوار: ج ۵۱ ص ۳۰۴ و ج ۹۵ ص ۲۰۰ ح ۳۳.


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
104

سپس گونه چپت را بر زمين مى‏نهى و صد بار مى‏گويى: "مرا درياب"، و آن را فراوان تكرار مى‏كنى و مى‏گويى: "كمك، كمك!"، تا نفست ببُرد، و سرت را بالا مى‏آورى كه خداوند به كَرَمش، حاجتت را روا مى‏كند، إن شاء اللَّه تعالى».
هنگامى كه به نماز و دعا مشغول شدم، بيرون رفت و چون فارغ شدم ، به سوى ابو جعفر۱ (متصدّى حرم) رفتم تا در باره آن مرد از او بپرسم و اين كه چگونه داخل شده است؛ امّا همه درها را به همان حال، بسته و قفل شده ديدم و از آن به شگفت آمدم و گفتم: شايد درى اين جا باشد كه من خبر ندارم . ابن جعفر، متصدّى حرم ، را بيدار كردم و او از اتاق [نگهدارىِ ]روغن چراغ‏ها به سوى من آمد و از او در باره آن مرد و ورودش پرسيدم . گفت: درها بسته بوده و همان گونه كه مى‏بينى، آنها را نگشوده‏ام . من ماجرا را برايش گفتم . گفت: اين مولايمان صاحب الزمان عليه السلاماست و من او را بارها ديده‏ام كه چون حرم ، مانند امشب خالى مى‏شود، مى‏آيد.
من بر آنچه از دستم رفته بود، تأسّف خوردم و نزديك سپيده‏دمان بيرون آمدم و به سوى كرخ (محلّه‏اى در بغداد) و همان جايى كه پنهان شده بودم، رفتم و هنوز روز ، بالا نيامده بود كه ياران ابن صالحان، دنبال ديدار من بودند و از دوستانم، سراغ مرا مى‏گرفتند و همراه خود ، امان‏نامه و ورقه‏اى از وزير داشتند كه دست‏خطّ او را داشت و پر از مطالب زيبا [و دلخواه من ]بود. من با يكى از دوستان مورد اعتمادم نزد او حاضر شدم. او برخاست و مرا در آغوش گرفت و به گونه‏اى بى‏سابقه با من رفتار كرد و گفت: حالت به جايى رسيده كه از من نزد صاحب الزمان شكايت مى‏كنى؟! گفتم: من دعا و درخواستى كرده‏ام.
او گفت: واى بر تو! ديشب ، شب جمعه ، مولايم صاحب الزمان را در عالم رؤيا ديدم كه مرا به رفتارى پسنديده [با تو ]فرمان مى‏داد و در اين باره چنان با من درشتى

1.او همان ابن جعفر قيّم ، متصدّى حرم است كه در ابتداى حديث بود . در بسيارى از موارد ، «ابن» و «ابو» به يكديگر تصحيف مى‏شوند.

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد پنجم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9525
صفحه از 432
پرینت  ارسال به