۱۰۴۱. الغيبة ، طوسى- به نقل از سَدير صيرفى - : به همراه مفضّل بن عمر، داوود بن كثير رقّى، ابو بصير و ابان بن تغلب بر مولايمان صادق عليه السلام در آمدم. او را ديديم كه بر خاك نشسته و عباى خيبرى نگارين آستينكوتاه بىگريبانى به تن كرده و مانند مادرِ سرگشته داغدارِ فرزند از دست داده مىگريد و اندوه، چهرهاش را فرا گرفته و غم به رخسارهاش دويده و اشك، كاسه چشمش را خيس نموده است و مىفرمايد: «سَرورم ! غيبت تو خوابم را ربوده و بسترم را بر من تنگ نموده و دل آسودگىام را برده است.
سَرورم ! غيبت تو، مصيبتهايم را فاجعهاى هميشگى كرده و نيافتن يكى از پس ديگرى، جمع و شمار [عزيزان ]را به نابودى كشانده است تا آن جا كه اشك خشكيده چشمم و ناله سر كشيده از سينهام را احساس نمىكنم».
سدير مىگويد: از اين رخداد سهمگين و پديده دهشتناك، هوش از سرمان پريد و دلهايمان بىتاب و پارهپاره شد و گمان برديم كه مقصودش، مصيبتى كوبنده است و يا روزگار، پيشامدى ناخوش را برايش پيش آورده است.
گفتيم: اى فرزند بهترين مردم! خدا چشمانت را گريان نكند! از چه پيشامدى اشك مىريزى و ديدهات گريان است و چه حالتى اين سوگوارى را بر شما در آورده است؟
امام صادق عليه السلام آهى دردناك از ته دل كشيد و هراسش را از آن نشان داد و فرمود: «واى بر شما! صبح امروز به كتاب جَفر۱نگريستم كه دربردارنده علم بلاها و مرگهاست و نيز آنچه تاكنون روى داده و تا روز قيامت روى مىدهد و از چيزهايى است كه خداوند - نامش پاك باد - تنها به محمّد و امامان پس از او داده است. من در آن به اين چيزها مىانديشيدم: تولّد قائممان، غيبت، دير پديدار شدنش ، طول عمرش، گرفتارى مؤمنان پس از او در همان زمان، شكهايى كه از درازىِ غيبتش در دلهاى شيعيان پديد مىآيد، از دين بيرون رفتن بيشتر آنها و درآوردن رشته اسلام از گردن خود، با آن كه خداوند عزّ و جلّ مىفرمايد: «و پرونده هر انسانى را به گردنش آويختيم» كه مقصود، ولايت است. پس دلم سوخت و اندوهها بر من چيره شدند». ۲