361
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد ششم

نائينى، ملقب به «شيخ الإسلامى»۱ به ما خبرداد كه برادرى پدرى به نام ميرزا محمّدسعيد دارم كه حال مشغول تحصيل علوم دينى است. در تقريباً سنه هزار و دويست و هشتاد و پنج [هجرى‌]، دردى در پايش ظاهر شد و پشت قدم ورم كرد به نحوى كه آن را معوّج كرد و از راه رفتن، عاجز شد. ميرزا احمد طبيب ، پسر حاجى ميرزا عبد الوهّاب نائينى را براى او آوردند، معالجه كرد و كجىِ پشت پا برطرف شد و ورم رفت و ماده، متفرّق شد. چند روزى نگذشت كه ماده، در بين زانو و ساق ظاهر شد و پس از چند روز ديگر، ماده در همان پا در ران پيدا شد و ماده‌اى در ميان كتف تا آن كه هر يك از آنها زخم شد و وجع (درد) شديدى داشت. معالجه كردند و منفجر شد و از آنها چرك مى‌آمد . قريب يك سال يا زياده بر آن گذشت بر اين حال كه مشغول معالجه اين قروح بود به انواع معالجات و هيچ يك از آنها ملتئم نشد؛ بلكه هر روز بر جراحت افزوده مى‌شد و در اين مدت طويله، قادر نبود بر گذاشتن پا بر زمين و او را از جانبى به جانبى به دوش مى‌كشيدند و از جهت طول مرض، مزاجش ضعيف شد و از كثرت خون و چرك كه از آن قروح بيرون رفته بود، از او جز پوست و استخوان، چيزى باقى نمانده بود. كار بر والد سخت شد و به هر نوع معالجه كه اقدام مى‌نمود، جز زيادىِ جراحت و ضعف حال و قوا و مزاج، اثرى نداشت و كار آن زخم‌ها بدان جا رسيد - كه آن دو كه يكى در ما بين زانو و ساق و ديگرى در ران همان پا بود - اگر دست بر روى يكى از آنها مى‌گذاشتند، چرك خون از ديگرى جارى مى‌شد و در آن ايّام، وباى شديدى در نايين ظاهر شده بود و ما از خوف وبا در قريه‌اى از قراى آن پناه برده بوديم. پس مطلّع شديم كه جرّاح حاذقى

1.محمّدحسين بن شيخ عبد الرحيم، ملقّب به شيخ الإسلام نائينى نجفى در سال ۱۲۷۳ق در شهر نايين زاده شد، و در سال ۱۳۵۵ق در نجف از دنيا رفت. او عالمى جليل القدر، اصولى، فقيه، حكيم، عارف، اديب زبان فارسى‌شناس، عبادت‌پيشه و مدرّس بود. آثارى نيز به تحرير درآورده است (أعيان الشيعة: ج ۶ ص ۵۴ ).


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد ششم
360

چند خرماى كوچك، چيز ديگرى براى خوردن نمى‌يافت.
او روزگارى، هر روز به عريضه‌نويسى به امام زمان عليه السلام مى‌پرداخت و آن را پيش از طلوع آفتاب، به آب [درياچه نجف ]مى‌انداخت و در نيّتش آن را به يكى از نائبان امام زمان عليه السلام مى‌سپرد و سى‌وهشت يا نه روز چنين كرد. او مى‌گويد: به گاه بازگشت [در آخرين روز ]ملول و افسرده و سر به پايين افكنده مى‌آمدم كه ديدم مرد عربى از پى من مى‌آيد. بر من سلام داد و من به حداقل پاسخ اكتفا كردم و از شدّت افسردگى، به او توجّهى نكردم؛ ولى او در همان حال من، مقدارى از مسير را با من همراهى كرد و سپس به لهجه مردمان روستاى من پرسيد: «سيّد محمّد! حاجتت چيست؟ سى و هشت يا نه روز است كه پيش از طلوع آفتاب به فلان جا مى‌روى و عريضه به آب مى‌اندازى و گمان مى‌كنى كه امامت از حاجتت آگاه نيست؟».
من شگفت‌زده شدم؛ زيرا نه كسى را از اين كارم آگاه كرده بودم و نه كسى مرا ديده و نه حتّى كسى از جبل عامل و روستايمان در نجف بود كه من او را نشناسم، بويژه آن كه لباس ويژه عراقيان را پوشيده بود كه در لبنان، رايج نبود. از اين رو، به خاطرم آمد كه به آرزوى دور و درازم رسيده و به نعمت بزرگ تشرّف ديدار، نايل آمده‌ام و او حجّت بر زمينيان، امام زمان عليه السلام است.
من پيش‌ترها شنيده بودم كه دست امام زمان عليه السلام ، نرم و لطيف‌ترين دست است. با خود گفتم: با او دست مى‌دهم، اگر دستش همان گونه بود كه شنيده بودم، حقّ خدمت را به انجام مى‌رسانم. دستم را دراز كردم و او نيز دست مباركش را دراز كرد و با هم دست داديم. دستش همان گونه بود، و به رستگارى و كاميابى خود يقين كردم. سرم را بلند كردم و صورتم را به سوى او چرخاندم تا دست مباركش را ببوسم؛ امّا كسى را نديدم.۱
۲. عريضه شيخ الإسلام نائينى: عالم فاضل صالح ورع تقى ، ميرزا محمّدحسين

1.جنّة المأوى (چاپ شده در بحار الأنوار : ج ۵۳): ص ۲۴۸ حكايت ۲۰، نجم الثاقب: ص ۲۷۳ حكايت ۷.

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد ششم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 13722
صفحه از 453
پرینت  ارسال به