براى تسهيل كار، آن را روا شمرد، ولى قداست خاصّى ندارد و از اين نظر، مانند ديگر چاهها و آبهاست، خواه حفر چاه در جايى معمولى باشد و خواه در جايى مقدّس.
آرى ، حكم اوّلىِ حفر چاه و تخصيص جا بدين منظور، حرمت نيست؛ امّا بسته به شرايط زمانى و مكانى ويژه و به دليل انطباق عناوين ثانوى بر آن، مىتواند حكم آن تغيير كند.
در پايان، به دو نمونه از توسّل به امام عصر عليه السلام به وسيله عريضه كه عالم بزرگوار، محدّث نورى نقل كرده و يك نمونه، توسط آية اللَّه شيخ لطف اللَّه صافى نقل شده است، اشاره مىگردد:
۱. عريضه سيد محمّد عاملى: عابد صالح باتقوا سيّد محمّد عاملى، فرزند سيّد عبّاس ،۱ در روستاى جبشيت۲ منطقه جبل عامل لبنان زندگى مىكرد. چون ستم فراوانى بر او رفت، از وطنش گريخت.۳ هيچ اندوختهاى نداشت، ولى انسان آبرودارى بود و به كسى اظهار فقر نمىكرد. او مدّت زمانى از اين جا به آن جا رفت و در خواب و بيدارى، شگفتىهايى را ديد تا آن كه به نجف اشرف رسيد و در يكى از حجرههاى فوقانى صحن مقدّس سكنا گزيد و با همان شدّت فقرش زيست و پس از پنج سال كه از روستايش بيرون آمده بود، درگذشت و جز انسانهاى اندكى، از فقر و نادارىاش آگاه نشدند.
او گاه به نزد من مىآمد و برخى كتابهاى دعا را از من عاريه مىگرفت و دعايى نبود كه براى گشايش رزقش نخوانده باشد؛ امّا گاه چنان نادار بود كه جز
1.محدّث نورى در باره وى گفته است: پدر او سيّد عباس، تا زمان تأليف كتاب زنده بوده است. او از عموزادگان عالم دانشمند كامل، و سيّد برجسته مؤيد، يگانه دوران، و نامور روزگاران، سيّد صدر الدين عاملى است كه در اصفهان ساكن شد، و شاگرد علّامه طباطبايى بحر العلوم بود.
2.در جنّة المأوى، «جشيث» آمده است و در نجم الثاقب «جب شيث».
3.در نجم الثاقب آمده: چون مىخواستند او را وارد نظام عسكريه كنند (به سربازى بفرستند)، از وطن فرار كرد.