«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابتَغُوا إِلَيهِ الوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِى سَبِيلِهِ لَعَلَّكُم تُفلِحُونَ .۱اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از خدا بترسيد و به او تقرّب جوييد و در راهش جهاد كنيد . باشد كه رستگار گرديد» .
ما روح امامان را زنده و آنان را از علم غيب خدادادى، برخوردار مىدانيم، و از اين رو، تفاوتى نمىكند كه اين درخواست را در حال حياتشان و رو در رو و با زبان خود و يا از طريق نايبان و وكيلانشان با آنها در ميان بنهيم و يا آن را در نامه بنويسيم و در گِلى بپيچيم و با توسّل و دعا ، مانند مادر موسى عليه السلام به آب روان بسپاريم و يا پس از رحلت ايشان در مرقد و مزارشان بگذاريم. امامان عليهم السلام ناظر بر اعمال و احوال ما هستند و از ما باخبر و در پىِ حلّ بسيارى از مشكلات مايند. آنها با علم لدنى و با قدرت خدادادى، مىتوانند از خواسته ما آگاه شوند و اگر صلاح ديدند، پىجوى آن شوند و روا شدنش را از خداوند بخواهند. بر اين پايه، مىتوان توسّل را به اين شكل ديد كه خواستهها را به جاى گفتن و بر زبان آوردن، در نامهاى نگاشت و آن را در جوار قبر امام عليه السلام نهاد، يا به سوى آسمان فرستاد و يا به آب و چاه سپرد؛ امرى كه به دليل اشتمال بر عرض حاجت و نگارش آن به «عريضهنويسى»، مشهور شده است هر چند چيزى جز گونهاى از توسّل نيست.
جواز شرعى
همان گونه كه امكان عريضهنويسى را پذيرفتيم، مىتوان پذيرفت كه دستور العمل خاصّى براى آن از سوى راهنمايان دين و دنياى ما صادر شده و اين شيوه را ساماندهى كرده باشد؛ امرى كه در ميراث حديثى ما، به چشم مىآيد.۲