۱۱۱۴. الدعوات، راوندى - به نقل از ابوالوفاى شيرازى - : در كرمان به دست پسر الياس، اسير و در غل و زنجير بودم ، و آگاه شدم كه آنان عزم كشتن مرا دارند . از مولايمان ابو محمّد على بن حسين زين العابدين عليه السلام درخواست شفاعت كردم . چشمانم را خواب ربود و در خواب، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله را ديدم كه مىفرمود : «به من و به دو پسرم براى خواستههاى دنيايى متوسّل مشو ؛ بلكه براى آخرت و به آنچه از فضل خداى متعال آرزو دارى متوسّل شو ؛ امّا برادرم ابوالحسن ، انتقام تو را از كسى كه به تو ستم كرده مىگيرد» .
گفتم : اى پيامبر خدا ! آيا به فاطمه عليها السلام ستم نشد ، و او صبر كرد ، و ارث تو غصب شد ، و او صبر كرد . پس چگونه انتقام مرا از ظالم به من مىگيرد؟
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود : «آن پيمانى بود كه من با او بسته بودم ، و دستورى بود كه من به او داده بودم ، و بر او جز اقدام به آن ، روا نبود ، و او هم حقّ آن را ادا كرد . اكنون ، واى بر كسى كه متعرّض دوستان او شود ! امّا على بن الحسين، براى نجات از دست حاكمان و رهايى از آزار شيطانهاست ، و محمّد بن على و جعفر بن محمّد براى آخرت هستند . با توسّل به موسى بن جعفر، تندرستى را طلب كن . على بن موسى، براى نجات از خطرهاى سفر در دريا و بيابان است . با توسّل به محمّد بن على، فرود آمدن روزى از سوى خداى متعال را درخواست بكن . على بن محمّد براى انجام دادن نوافل و نيكى كردن به برادران است و حسن بن على براى آخرت است .
امّا حجّت ، براى وقتى است كه شمشير به بريدن [گلوى] تو برسد (و اشاره به گلو كرد) ، از او كمك بخواه كه كمكت مىكند ، و او براى كسى كه از او فريادرسى بخواهد، فريادرس و پناهگاه است» .
گفتم : اى مولاى من ! اى صاحب زمان! من از تو فريادرسى مىخواهم ؛ كه ناگهان در برابر شخصى قرار گرفتم كه از آسمان فرود آمد و در زير او فرشى و در دستش جنگافزارى از نور بود . گفتم : اى مولاى من ! مرا از شرّ كسانى كه آزارم مىدهند ، كفايتم كن .
فرمود : «كفايتت كردم . من در باره تو از خداوند عزّ و جلّ درخواستى كردم و خداوند، خواست مرا اجابت كرد» .
صبح كه شد، پسر الياس مرا خواست و غل و زنجيرم را باز كرد و آزادم نمود و گفت : از چه كسى فريادخواهى كردى؟
گفتم : از كسى فريادرسى كردم كه فريادرس نيازمندان است ، تا جايى كه او از پروردگارش[ براى من] درخواست كرد . ستايش براى خداوند پروردگار جهانيان است .۱