مهدوى، غير قابل قبول است.
ثالثاً: موفّقيت انقلاب اسلامى در ايران، عملاً ثابت كرد كه پيشگويىهاى ياد شده به معناى نفى تلاش براى تأسيس حكومت اسلامى در عصر غيبت نيست.
ج - سنجش احاديث نهى از قيام با موازين حديثشناسى
مطلب سوم در ارزيابى احاديث نهى از قيام، سنجش مضمون ظاهرى آنها با موازين حديثشناسى است. فرض كنيد كه همه احاديث نهى از قيام و مبارزه با زمامداران جائر تا ظهور امام عصر عليه السلام ، از نظر سند، صحيح و از نظر دلالت، بىاشكال اند؛ ولى هنگامى كه مضمون ظاهرى آنها را بر موازين حديثشناسى عرضه كنيم، خواهيم ديد كه اين مضمون نمىتواند مقصود اهل بيت عليهم السلام باشد، و بايد گفت : صدور آنها به دليل تقّيه و رعايت اصول پنهانكارى بوده است.
به بيان ديگر، مضمون ظاهرى احاديث نهى از قيام، به دليل تعارض با قرآن، سنّت و سيره امامان و حُكم بديهى عقل، قابل قبول نيست. لذا بايد گفت صدور آنها از باب تقيّه است:
يك. تعارض با قرآن
در قرآن، آيات فراوانى، مسلمانان را به امر به معروف و نهى از منكر، و مبارزه با ظلم و ظالم و فساد و تباهى ترغيب مىكنند و آنان را به تلاش جهت استقرار نظام ارزشى الهى تشويق مىنمايند كه در اين جا تنها به دو نمونه اشاره مىكنيم:
«وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَل-ِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ .۱
و بايد از شما گروهى باشند كه [ديگران را] به نيكى بخوانند و به كارهاى پسنديده فرمان دهند و از كارهاى زشت باز دارند، و آنهايند كه رستگارند».