مىدهند! ديروز حجّتيهاىها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند؛ امروز، انقلابىتر از انقلابيون شدهاند.
ولايتىهاى ديروز - كه در سكوت و تحجّر خود ، آبروى اسلام و مسلمين را ريختهاند [و] در عمل، پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را شكستهاند و عنوان ولايت برايشان جز تكسّب و تعيش نبوده است - ، امروز، خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مىخورند.۱
با اندكى تأمّل در احاديثى كه پيشگويى كردهاند قبل از ظهور امام مهدى عليه السلام ، ظلم، جهان را فرا خواهد گرفت، مشخّص مىشود كه مقصود آنها، نَسخ آيات جهاد و امر به معروف و نهى از منكر و تعطيل احكام و حدود الهى در عصر غيبت نيست؛ بلكه مقصود، پيشگويى از فراگيرشدنِ نسبىِ ستم و تباهى پيش از ظهور دادگستر جهان است، و به سخن ديگر، با همه تلاشهايى كه مؤمنان و منتظران راستين، جهت مبارزه با فساد بايد انجام دهند، قبل از ظهور منجى موعود، حكومتى كه بتواند رژيمهاى ظالمانهاى را كه ظلم آنها فراگير است، ريشهكن كند و عدالت را در سراسر جهان بگستراند، تحقّق نخواهد يافت.
دو. احاديث نهى از قيام، قبل از قيام قائم عليه السلام
دسته دوم از احاديثى كه دستاويز مخالفان تشكيل حكومت دينى در عصر غيبت است، شامل احاديثى است كه در نگاه ابتدايى و سطحى، بر نهى مبارزه با حكومتهاى فاسد، و لزوم سازش و مسالمت با آنها، قبل از قيام امام مهدى عليه السلام دلالت دارند. مهمترين احاديث اين دسته،۲ به چهار گروه تقسيم مىشوند.
گروه اوّل، احاديثى هستند كه رهبرانِ قيام قبل از قيام امام مهدى عليه السلام را «طاغوت»