125
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد ششم

فصل سوم : دعا براى امام مهدى در عيدها

۳ / ۱

دعا براى امام در عيدهاى چهارگانه‌

دعاى ندبه‌۱

۱۰۵۴. المزار الكبير- به نقل از محمّد بن على بن ابى قرّه - : اين دعا را از كتاب ابو جعفر محمّد بن حسين بن سفيان بَزَوفَرى - خدا از او راضى باد - نقل كرده‌ام. او در آن كتاب نوشته است كه اين دعا براى صاحب الزمان - درودهاى خدا بر ايشان باد و خداوند در فرجش كه فرج ما نيز هست، تعجيل فرمايد - است و مستحب است كه اين دعا را در چهار عيد [فطر، قربان، غدير و روز جمعه ]بخوانند :۲
«خدا را سپاس ، كه پروردگار جهانيان است و درود خداوند بر سَرور ما ، محمّد كه پيامبر اوست و سلام فراوان خدا بر او باد !
خداوندا! تو را سپاس بر آنچه تقدير تو در باره دوستانت جارى شده است؛ آنان كه ايشان را براى خودت و آيينت ، خالص ساخته‌اى ؛ چرا كه براى آنان نعمت فراوانى را كه پيش توست ، برگزيدى؛ نعمتى هميشگى كه آن را زوال و نابودى نيست ، پس از آن كه پارسايى در اين دنياى پست و [ نيز ] زرق و برق آن را بر آنان شرط كردى. آنان نيز اين شرط را گردن نهادند. و تو وفاى آنان را به اين شرط دانستى. پس آنان را پذيرفتى و مقرّب داشتى و از پيش ، بر ايشان نام بلند و ستايش آشكار روا داشتى و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادى و با وحى خويش ، آنان را گرامى داشتى و با علم خود، از آنان پذيرايى كردى و آنان را راهى به آستانت و وسيله‌اى به رضوانت قرار دادى.
آن گاه يكى از آنان را در بهشت خود جاى دادى ، تا آن كه از آن برون آوردى. يكى را بر كِشتى خود سوار كردى و با رحمت خويش ، او و مؤمنان همراهش را از هلاكت رهانيدى. يكى را دوست خودت قرار دادى و از تو در ميان آيندگان ، آوازه نيكو خواست. پس پذيرفتى و آن را والا قرار دادى . و با يكى از طريق درخت ، سخن گفتى و برادرش را ياور و وزيرش ساختى. يكى را نيز بدون داشتن پدر به دنيا آوردى و به او نشانه‌هاى روشن دادى و با روح القدس تأييدش كردى. و براى هر يك آيينى مقرّر داشتى و راه و روشى گشودى و جانشينانى برگزيدى كه يكى پس از ديگرى و از زمانى تا زمان ديگر ، نگهبان دين باشند ، تا دينت بر پا مانَد و حجّتى روشن بر بندگانت باشند و براى آن كه حق، از جايگاهش پس رانده نشود و باطل، بر اهل حق چيره نگردد ، و تا كسى نگويد: چرا به سوى ما پيامبرى بيم‌دهنده نفرستادى و نشانه هدايتگرى بر نيفراشتى تا پيش از آن كه خوار و فرومايه شويم ، از نشانه‌هاى تو پيروى كنيم؟!۳
تا آن كه كار را به حبيب و برگزيده‌ات محمّد صلى اللّه عليه و آله سپردى و او همان گونه كه وى را برگزيده بودى ، سَرور آفريدگانت و برگزيده برگزيدگان و برترينِ انتخاب‌شدگانت بود و گرامى‌ترين كسى كه بر او اعتماد كردى. او را بر پيامبرانت مقدّم داشتى و وى را به سوى بندگانت (از جنّ و انس) برانگيختى و خاور و باختر زمين را زير پايش قرار دادى و بُراق‌۴ را مسخّر او ساختى و او را به آسمانت بالا بردى‌۵ و دانش گذشته و آينده تا پايان آفرينشت را نزد او به امانت نهادى.
سپس او را با افكندن بيم و هراس [در دل دشمنان‌] يارى كردى و با جبرئيل و ميكائيل و فرشتگانِ نشاندار خود ، او را احاطه كردى و به او وعده دادى كه دين او را بر همه دين‌ها غالب سازى ، هر چند مشركانْ خوش نداشته باشند. و اين ، پس از آن بود كه او را در جايگاه صدق و راستى خاندانش برنشاندى و براى او و خاندانش «نخستين خانه‌اى كه مايه بركت و هدايت براى جهانيان بود ، در مكّه قرار دادى؛ خانه‌اى كه در آن ، نشانه‌هايى روشن ، همچون مقام ابراهيم است و هر كه در آن خانه درآيد ، در امان باشد» و فرمودى: « همانا خداوند خواسته است كه پليدى را از شما خاندان ببَرَد و شما را كاملاً پاك كند» . سپس در كتاب خودت ، پاداش محمّد صلى اللّه عليه و آله را مهرورزى با آن خاندان قرار دادى و فرمودى: «بگو : هيچ پاداشى براى اين رسالت از شما نمى‌خواهم ، مگر مهرورزى با خويشاوندانم» و فرمودى: « هر پاداشى هم كه از شما خواستم ، به سود خودتان است» و فرمودى: « بر آن رسالت ، پاداشى از شما نمى‌خواهم ، مگر آن كس كه بخواهد راهى به سوى پروردگارش بجويد» و آنان ، راهِ رسيدن به تو و طريق دست يافتن به رضاى تو بودند.
پس ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله چون دورانش سپرى گشت ، جانشين خود على بن ابى طالب عليه السلام را به عنوان راه‌نما برگماشت؛ چرا كه او بيم‌دهنده بود و هر قومى را هدايتگرى است. پس در حالى كه گروه مردم [در غدير خُم ]در برابرش بودند ، فرمود: "هر كه من سرپرست او هستم ، على سرپرست اوست. خداوندا! با دوستدارش دوستى و با دشمنش دشمنى‌كن و هر كه يارى‌اش مى‌كند، ياورش باش و هر كه خوارش مى‌كند ، خوارش كن!" .
و فرمود: "هر كه من پيامبرش هستم ، على امير و فرمانده اوست" و فرمود: "من و على از يك درختيم و مردم ديگر ، از درختانى پراكنده‌اند" و او را نسبت به خود ، جايگاهى بخشيد كه هارون نسبت به موسى داشت و به او فرمود: "تو نسبت به من ، به منزله هارون به موسى هستى ، جز آن كه پس از من ، پيامبرى نيست ".
و دخترش را كه سَرور زنان جهان است ، به همسرىِ او درآورد و از مسجد خود ، آنچه بر خودش حلال بود، بر على هم حلال ساخت و همه درها را بست ، مگر درِ او را. سپس دانش و حكمت خود را نزد على به وديعت نهاد و فرمود: "من ، شهر عِلمم و على ، درِ آن است. پس ، هر كس خواستار حكمت باشد ، بايد از درِ آن درآيد " .
سپس فرمود: "تو ، برادر و وصى و وارث منى. گوشت تو از گوشت من ، و خون تو از خون من است و صلح با تو ، صلح با من است و جنگ كردن با تو ، جنگ كردن با من است. ايمان ، با گوشت و خونت آميخته است ، آن گونه كه با گوشت و خون من در آميخته است و تو فردا[ ى قيامت ،] كنار حوض [ كوثر] ، جانشين منى و تويى كه بدهىِ مرا ادا مى‌كنى و وعده‌هايم را به انجام مى‌رسانى ، و پيروان تو بر منبرهايى از نورند ، با چهره‌هايى سفيد كه در بهشت ، اطراف من و همسايگان من اند. اى على ! اگر تو نبودى ، پس از من ، مؤمنان باز شناخته نمى‌شدند " .
و على عليه السلام پس از پيامبر ، روشنگرى از گم‌راهى ، و فروغ [هدايت‌] در كورى [ضلالت‌] ، و ريسمان استوار خدا ، و راه راست پروردگار بود. نه كسى در خويشاوندى و سابقه در دين ، از او پيش‌تر بود و نه كسى در منقبت ، به او مى‌رسيد. او گام در قدمگاه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مى‌نهاد [و راه او را مى‌رفت‌] و در راه تأويل قرآن ، مى‌جنگيد و در راه خدا از ملامت هيچ ملامتگرى بيم نداشت.
در راه خدا ، خون سران عرب را ريخت و دلاورانشان را كشت و گرگ‌هاى آنان را از هم دريد و در دل‌هايشان كينه‌هايى از بدر و خيبر و حنين و جز آنها بر جاى نهاد. آن گروه نيز بر دشمنى با او همدست شدند و به جنگ با او روى آوردند، تا آن كه او با عهدشكنان [ در جنگ جمل‌] و ستمگران [ در صفّين‌] و بيرون‌روندگان از دين (نهروانيان) جنگيد و آنان را كشت .
و چون روزگارش سر آمد و شقى‌ترينِ مردم - كه از نگون‌بخت‌ترينِ پيشينيان ، پيروى مى‌كرد - او را به شهادت رساند ، فرمان پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در باره هدايتگران ، يكى پس از ديگرى ، اطاعت نشد و امّت ، بر دشمنى با او و همدستى بر قطع رَحِم پيامبر صلى اللّه عليه و آله و دور ساختن فرزندانش اصرار داشتند ، مگر اندكى كه به رعايت حقّ پيامبر صلى اللّه عليه و آله در باره آنان ، وفا كردند.
پس شمارى كشته شدند ، شمارى به اسارت رفتند ، و شمارى ، از وطن خويش تبعيد شدند ، و قلم تقدير الهى بر آنان جارى شد ، آن گونه كه اميد پاداش نيكو از آن رَوَد؛ كه زمين ، از آنِ خداوند است و به هر كس از بندگانش كه بخواهد ، به ميراث مى‌دهد و سرانجام ، از آنِ تقواپيشگان است و پروردگار ما ، منزّه است. همانا وعده پروردگارمان شدنى است و خداوند ، وعده‌اش را خلاف نخواهد كرد و او ارجمند و حكيم است.
پس ، گريه كنندگان ، بر پاكانِ خاندان محمّد و على - كه درود خدا بر آن دو و خاندانشان باد - بگريند و ناله كنندگان ، بر آنان ناله كنند و براى چونان آنان ، اشك‌ها ريخته شود و فريادزنان و ضجّه‌زنان و شيون‌كنان ، بر آنان فرياد و ضجّه بزنند و شيون كنند كه: حسن كجاست؟ حسين كجاست ؟ فرزندان حسين كجايند؟ شايسته‌اى پس از شايسته و راستگويى پس از راستگو؟ كجاست راهِ پس از راه؟ كجايند برگزيدگانِ پس از برگزيدگان؟ كجايند خورشيدهاى فروزان؟ كجايند ماه‌هاى تابان؟ كجايند ستارگان درخشان؟ كجايند نشانه‌هاى دين و پايگاه‌هاى دانش؟
كجاست آن "بقيّة اللَّه (يادگار خدا)" كه از عترت هدايتگر بيرون نيست؟ كجاست آن مهيّاگشته براى ريشه‌كن كردن ستمگران؟ كجاست آن كه انتظار مى‌رود اختلاف‌ها و كجى‌ها را اصلاح كند؟ كجاست آن كه اميد است ستم و تجاوز را از بين ببرد؟ كجاست آن كه براى بازسازى واجبات و مستحبّات ، ذخيره شده است؟ كجاست آن برگزيده براى باز گرداندن آيين و احكام خدا؟ كجاست آن كه اميد بسته‌ايم قرآن و حدود آن را زنده سازد؟ كجاست احياگر نشانه‌هاى دين و دينداران؟ كجاست در هم كوبنده شوكت تجاوزكاران؟ كجاست ويران‌كننده بنيان‌هاى شرك و نفاق؟ كجاست ريشه‌كن‌كننده فاسقان و گنهكاران و طغيانگران؟ كجاست دروكننده شاخ و برگ گم‌راهى و تفرقه؟ كجاست نابودكننده نشانه‌هاى كژروى و هواپرستى؟ كجاست قطع‌كننده رشته‌هاى دروغ و افترا؟ كجاست از بين برنده عاصيان و سركشان؟ كجاست ريشه‌كن‌كننده عنادگران ، گم‌راه‌كنندگان و ملحدان؟ كجاست عزّت‌بخشِ دوستان و خواركننده دشمنان؟ كجاست وحدت‌آفرين بر محور تقوا؟
كجاست آن درِ خدا كه از آن وارد مى‌شوند؟ كجاست آن چهره خدا كه اوليا به آن روى مى‌آورند؟ كجاست آن وسيله پيوند زمين و آسمان؟ كجاست صاحب روز پيروزى و برافرازنده پرچم هدايت؟ كجاست آن اُلفت‌بخش پريشانى‌ها و خرسندساز دل‌ها؟
كجاست آن جوياى خونخواهىِ پيامبران؟ كجاست آن خونخواه كشته دشت كربلا؟ كجاست آن يارى‌شده الهى بر ضدّ هر كه بر او ستم كند و افترا بندد؟ كجاست آن ناچارى كه چون دعا كند ، اجابت شود؟
كجاست آن سرسلسله جنبان جانشينان،۶ كه نيكوكار و باتقواست؟ كجاست فرزند پيامبرِ برگزيده؟ كجاست پسر علىِ مرتضى و پسر خديجه كبرا و فرزند فاطمه زهرا؟
پدر و مادرم به فدايت و جانم سپر و حامى تو باشد ، اى پسر سَروران مقرّب ! اى پسر برگزيدگانِ گرامى‌تر ! اى پسر هدايتگرانِ هدايت‌شده ! اى پسر برگزيدگان وارسته ! اى پسر سَروران برگزيده ! اى پسر پاكان پاكيزه ! اى پسر بخشندگان انتخاب‌شده ! اى پسر سالاران و سروران بزرگ ! اى پسر ماه‌هاى تابان ! اى پسر چراغ‌هاى فروزان ! اى پسر شهاب‌هاى درخشان ! اى پسر ستارگان نورافشان ! اى پسر راه‌هاى روشن ! اى پسر نشان‌هاى آشكار ! اى پسر دانش‌هاى كامل ! اى پسر سنّت‌هاى پرآوازه ! اى پسر نشانه‌هاى هويدا ! اى پسر معجزه‌هاى موجود ! اى پسر دليل‌هاى آشكار! اى پسر راه راست ! اى پسر خبر بزرگ ! اى پسر آن كه نزد خدا در اُمّ الكتابْ والا و فرزانه است ! اى پسر آيات و بيّنات ! اى پسر دليل‌هاى ظاهر ! اى پسر برهان‌هاى درخشان ! اى پسر حجّت‌هاى رسا ! اى پسر نعمت‌هاى سرشار ! اى پسر طاها و آيات محكمات ! اى پسر ياسين و ذاريات ! اى پسر طور و عاديات ! اى پسر آن كه [ به خدا] نزديك شد و نزديك شد تا آن كه به اندازه دو كمان مانده به قُرب خداى والاى برتر رسيد!
كاش مى‌دانستم در كدام سو و ناحيه جا گرفته‌اى؟ بلكه در كدام سرزمين و خاك به سر مى‌برى؟ آيا در "رَضوى‌"۷ يا جز آنى؟ يا در "ذى طُوى"۸ هستى؟ بر من، سخت و ناگوار است كه مردم را ببينم و تو ديده نشوى و از تو هيچ صدا و نجوايى نشنوم. بر من ، سخت است كه رنج و بلا تو را احاطه كند و من آسوده باشم و هيچ ناله و شِكوه‌اى از من به حضورت نرسد.
جانم فدايت ، اى پنهانى كه از ما دور نيستى! جانم فدايت ، اى جدايى كه از ما جدا نيستى! جانم فدايت ، اى آرزوى هر مرد و زن مشتاق مؤمنى كه ياد مى‌كند و ناله شوق سر مى‌دهد! جانم فدايت ، اى از سرشت ارجمندى كه كسى برتر از آن نيست! جانم فدايت ، اى از تبار كهن و بزرگوارى كه كسى همانند شما نيست! جانم فدايت ، اى از نعمت‌هاى ديرينى كه كسى چون آنها نيست! جانم فدايت ، اى از خاندان شرافتى كه كسى با شما برابر نيست!
مولاى من! تا كِى سرگردان تو باشم ، تا كِى؟ و با كدام خطاب و نجوا تو را توصيف كنم؟ بر من ، بسى سخت است كه از جز تو پاسخ و سخن بشنوم! بر من ، بسى ناگوار است كه بر تو بگريم و مردم ، تو را وا گذارند! بر من ، بسى دشوار است كه آنچه مى‌گذرد ، بر تو بگذرد ، نه بر آنان!
آيا ياورى هست كه با او ناله فراق و گريه طولانى سر دهم؟ آيا بى‌تابِ نالانى هست كه چون تنها شود ، با او هم‌ناله شوم؟ آيا چشمى مى‌گريد تا چشم من در يارىِ آن ، زار زار بگريد؟ آيا - اى پسر احمد - راهى براى ديدار تو هست؟ آيا [فراقِ‌] امروزِ ما به فرداى [وصال‌] تو متّصل مى‌شود كه بهره‌مند شويم؟ كِى مى‌شود كه بر جويبارهاى پُرآبِ رحمتت در آييم و سيراب شويم؟ كِى از چشمه زلال آب لطفت خواهيم نوشيد، كه عطشْ طولانى شده است؟! كِى مى‌شود كه صبح و شام ، با تو باشيم و چشممان روشن گردد؟ كِى مى‌شود كه تو ما را ببينى و ما تو را ببينيم ، در حالى كه پرچم پيروزى را افراشته باشى ، آن سان كه ديده شود؟ آيا ما را خواهى ديد ، در حالى كه گرداگِرد تو حلقه زده‌ايم و تو مردم را رهبرى مى‌كنى و جهان را پر از داد كرده‌اى و دشمنانت را خوارى و كيفر چشانده‌اى و سركشان و منكِران حق را نابود ساخته‌اى و متكبّران را ريشه‌كن كرده و ستمگران را نابود ساخته‌اى ، در حالى كه ما لب به ثناى خدا گشوده ، مى‌گوييم: حمد و ثنا از آنِ خداوند ، پروردگار جهانيان است؟
خداوندا! تويى برطرف‌كننده غم‌ها و گرفتارى‌ها. از تو دادخواهى مى‌كنم ؛ كه دادرسى ، نزد توست و تويى پروردگار آخرت و دنيا. پس ، اى فريادرس دادخواهان! به فرياد بنده كوچك و گرفتارت برس و سَرورش را به او نشان بده - اى خداى بسيار مقتدر - و به سبب سرورش رنج و سوز غم و هجران را از او بزداى و آتش سوزان دلش را فرو بنشان . اى آن كه بر عرش ، استوار گشته‌اى و اى آن كه بازگشت و فرجام ، به سوى توست!
خداوندا! ما بندگان توييم كه شيفته ولىّ تو هستيم؛ آن كه يادآور تو و پيامبر توست. او را براى ما نگهبان و پناهگاه آفريدى و براى ما مايه استوارى و پناهندگى ساختى و وى را براى مؤمنان ما پيشوا قرار دادى. پس ، درود و سلام ما را به او برسان و بدين سبب بر كرامت ما - اى پروردگار - بيفزاى و قرارگاه او را براى ما مايه قرار و آرامش قرار بده و نعمتت را بر ما چنين كامل كن كه او را پيشاپيشِ ما قرار دهى و ما را وارد بهشت خودت سازى و همدم شهيدان از برگزيدگان خودت ، قرار دهى!
خداوندا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست؛۹ بر جدّش ، محمّد ، فرستاده تو و سَرور بزرگ‌تر ، و بر پدرش سَرور كوچك‌تر ،۱۰ و بر مادربزرگش صدّيقه كبرا فاطمه دختر محمّد ، و بر هر كدام از پدران نيكويش كه برگزيده تو اَند ، و بر خودِ او ، درود فرست ، برترين ، كامل‌ترين ، تمام‌ترين ، پيوسته‌ترين ، بزرگ‌ترين و سرشارترين درودى كه بر هر يك از بندگان برگزيده‌ات فرستاده‌اى؛ و بر او درودى فرست ، بى‌شمار و بى‌پايان!
خداوندا! به سبب او حق را برپا بدار ، به سبب او باطل را نابود كن ، به سبب او دوستان خودت را حاكم گردان ، به سبب او دشمنانت را خوار كن و - خداوندا - ميان ما و او پيوندى برقرار ساز كه به همنشينى با نياكانش بينجامد ، و ما را از آنانى قرار بده كه به دامان آنان چنگ مى‌زنند و در سايه لطف آنان به سر مى‌برند ، و ما را يارى كن تا حقوقش را به او ادا كنيم و در فرمان‌بُردارى‌اش بكوشيم و از نافرمانى‌اش پرهيز كنيم!
و با خرسندسازى او از ما، بر ما منّت بگذار، و رأفت و مهربانى و دعا و خير او را به ما ارزانى دار ، به اندازه‌اى كه با آن به رحمت گسترده‌ات و كاميابى از نزدت ، دست يابيم. و به سبب او نمازمان را پذيرفته ، گناهانمان را آمرزيده ، و دعاهايمان را اجابت‌شده قرار بده. و به سبب او روزى‌هاى ما را گسترده و اندوه‌هاى ما را زدوده و نيازهاى ما را برآورده قرار بده. و با روى كريمت به سوى ما روى بياور و تقرّب‌جويى ما را به درگاهت بپذير و با نگاه رحمت‌بار ، بر ما بنگر تا با آن ، به كرامت كامل در پيشگاهت نايل آييم . سپس به جود خود ، آن نگاه پُر مهر را از ما بر نگردان، و ما را از حوض جدّش صلى اللّه عليه و آله با جام او و با دست او سيراب كن ؛ سيرابى كامل و گوارا ، كه پس از آن ، هيچ تشنگى‌اى نباشد ، اى مهربان‌ترينِ مهربانان!» .۱۱

1.. ترجمه اين دعا از ترجمه جناب آقاى جواد محدّثى در كتاب ماه خدا برگرفته شده، و با اصلاحات متنى و نسخه‌اى جناب آقاى رسول افقى، به اين شكل عرضه شده است.

2.. در الإقبال گفته است : دعايى ديگر كه پس از نماز عيد خوانده مى‌شود ، و در عيدهاى چهارگانه هم خوانده مى‌شود .

3.. اشاره به آيه ۱۳۴ سوره طه است .

4.بُراق ، نام مَركبى است كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله شب معراج بر آن سوار شد. به خاطر درخشندگى و برّاق بودنش ، چنين ناميده شد (ر . ك : النهاية : ج ۱ ص ۱۲۰).

5.در منابع ديگر چنين آمده است: «و روح او را به آسمانت بالا بردى».

6.. در الإقبال چنين است: «كجاست آن سرگلِ آفريدگان».

7.نام كوهى در مدينه است.

8.جايى نزديك مكّه است .

9.. در الإقبال به جاى جمله پيش گفته شده چنين آمده است: «خدايا! بر حجتت و ولىّ امرت درود فرست» و متن الإقبال مناسب‌تر است.

10.در الإقبال ، افزوده است: «صاحب پرچم در قيامت ، و ساقى دوستانش از نهر كوثر ، و پيشوا بر همه مردم ، آن كه هر كس به او ايمان آورَد ، پيروز است و هر كس به او ايمان نياورَد ، در خطر و كفر افتاده است. درود خدا بر او و برادرش و فرزندان خجسته و نورانىِ آن دو ، تا آن گاه كه خورشيد بدمد و ماه ، فروغ افشاند!...».

11.المزار الكبير : ص ۵۷۳ ح ۲ ، مصباح الزائر : ص ۴۴۶ ، الإقبال : ج ۱ ص ۵۰۴ (هر دو منبع با عبارت مشابه) ، بحار الأنوار : ج ۱۰۲ ص ۱۰۴ .


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد ششم
124

الفصل الثالث : الدُّعاءُ لِلإِمامِ المَهدِيِّ فِي الأَعيادِ

۳ / ۱

الدُّعاءُ لَهُ فِي الأَعيادِ الأَربَعَةِ

دُعاءُ النُّدبَةِ

۱۰۵۴.المزار الكبير : الدُعاءُ لِلنُّدبَةِ . قالَ مُحَمَّدُ بنُ [ عَلِيِّ بنِ‌] أبي قُرَّةَ : نَقَلتُ مِن كِتابِ أبي جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ الحُسَينِ بنِ سُفيانَ البَزَوفَرِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنهُ هذَا الدُّعاءَ ، وذَكَرَ فيهِ أنَّهُ الدُّعاءُ لِصاحِبِ الزَّمانِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيهِ وعَجَّلَ فَرَجَهُ وفَرَجَنا بِهِ ، ويُستَحَبُّ أن يُدعى‌ بِهِ فِي الأعيادِ الأربَعَةِ۱ :
الحَمدُ للَّهِ‌ِ رَبِّ العالَمينَ وصَلَّى اللَّهُ عَلى‌ سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ وآلِهِ وسَلَّمَ تَسليماً .
اللَّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَلى‌ ما جَرى‌ بِهِ قَضاؤُكَ في أولِيائِكَ الَّذينَ استَخلَصتَهُم لِنَفسِكَ ودينِكَ ؛ إذِ اختَرتَ لَهُم جَزيلَ ما عِندَكَ مِنَ النَّعيمِ المُقيمِ الَّذي لا زَوالَ لَهُ ولَا اضمِحلالَ ، بَعدَ أن شَرَطتَ عَلَيهِمُ الزُّهدَ في زَخارِفِ هذِهِ الدُّنيَا الدَّنِيَّةِ۲ وزِبرِجِها۳ ، فَشَرَطوا لَكَ ذلِكَ ، وعَلِمتَ مِنهُمُ الوَفاءَ بِهِ ، فَقَبِلتَهُم وقَرَّبتَهُم ، وقَدَّمتَ لَهُمُ الذِّكرَ العَلِيَّ وَالثَّناءَ الجَلِيَّ ، وأَهبَطتَ عَلَيهِم مَلائِكَتَكَ ، وكَرَّمتَهُم بِوَحيِكَ ، ورَفَدتَهُم‌۴بِعِلمِكَ ، وجَعَلتَهُمُ الذَّرائِعَ‌۵إلَيكَ ، وَالوَسيلَةَ إلى‌ رِضوانِكَ .
فَبَعضٌ أسكَنتَهُ جَنَّتَكَ إلى‌ أن أخرَجتَهُ مِنها ، وبَعضٌ حَمَلتَهُ في فُلكِكَ ، ونَجَّيتَهُ ومَن آمَنَ مَعَهُ مِنَ الهَلَكَةِ بِرَحمَتِكَ ، وبَعضٌ اتَّخَذتَهُ لِنَفسِكَ خَليلاً ، وسَأَلَكَ لِسانَ صِدقٍ فِي الآخِرينَ ، فَأَجَبتَهُ وجَعَلتَ ذلِكَ عَلِيّاً ، وبَعضٌ كَلَّمتَهُ مِن شَجَرَةٍ تَكليماً ، وجَعَلتَ لَهُ مِن أخيهِ رِدءاً۶ ووَزيراً ، وبَعضٌ أولَدتَهُ مِن غَيرِ أبٍ ، وآتَيتَهُ البَيِّناتِ ، وأَيَّدتَهُ بِروحِ القُدُسِ .
وكُلٌّ شَرَعتَ لَهُ شَريعَةً ، ونَهَجتَ لَهُ مِنهاجاً ، وتَخَيَّرتَ لَهُ أوصِياءَ ، مُستَحفِظاً بَعدَ مُستَحفِظٍ ، مِن مُدَّةٍ إلى مُدَّةٍ ؛ إقامَةً لِدينِكَ ، وحُجَّةً عَلى‌ عِبادِكَ ، ولِئَلّا يَزولَ الحَقُّ عَن مَقَرِّهِ ، ويَغلِبَ الباطِلُ عَلى‌ أهلِهِ ، ولا يَقولَ أحَدٌ : لَولا أرسَلتَ إلَينا رَسولاً مُنذِراً ، [ وأَقَمتَ لَنا عَلَماً هادِياً]۷ ، فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِن قَبلِ أن نَذِلَّ ونَخزى‌۸ .
إلى‌ أنِ انتَهَيتَ بِالأَمرِ إلى‌ حَبيبِكَ ونَجيبِكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وآلِهِ ، فَكانَ كَمَا انتَجَبتَهُ ، سَيِّدَ مَن خَلَقتَهُ ، وصَفوَةَ مَنِ اصطَفَيتَهُ ، وأَفضَلَ مَنِ اجتَبَيتَهُ ، وأَكرَمَ مَنِ اعتَمَدتَهُ ، قَدَّمتَهُ عَلى‌ أنبِيائِكَ ، وبَعَثتَهُ إلى الثَّقَلَينِ مِن عِبادِكَ ، وأَوطَأتَهُ مَشارِقَكَ ومَغارِبَكَ ، وسَخَّرتَ لَهُ البُراقَ‌۹ ، وعَرَجتَ بِهِ‌۱۰ إلى‌ سَمائِكَ ، وأَودَعتَهُ عِلمَ [ ما كانَ و]۱۱ ما يَكونُ إلَى انقِضاءِ خَلقِكَ .
ثُمَّ نَصَرتَهُ بِالرُّعبِ ، وحَفَفتَهُ بِجَبرَئيلَ وميكائيلَ وَالمُسَوِّمينَ‌۱۲ مِن مَلائِكَتِكَ ، ووَعَدتَهُ أن تُظهِرَ دينَهُ‌۱۳ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ ولَو كَرِهَ المشرِكونَ‌۱۴ ، وذلِكَ بَعدَ أن بَوَّأتَهُ مُبَوَّأَ صِدقٍ مِن أهلِهِ ، وجَعَلتَ لَهُ ولَهُم « أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَلَمِينَ * فِيهِ ءَايَتُ بَيِّنَتٌ مَّقَامُ إِبْرَ هِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ ءَامِنًا »۱۵ ، وقُلتَ : « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا » . ۱۶
ثُمَّ جَعَلتَ أجرَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وآلِهِ مَوَدَّتَهُم في كِتابِكَ ، فَقُلتَ : « قُل لَّا أَسَْلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى‌ »۱۷ ، وقُلتَ : « مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ»۱۸ ، وقُلتَ :۱۹«مَا أَسَْلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَى‌ رَبِّهِ سَبِيلاً »۲۰، فَكانوا هُمُ السَّبيلَ إلَيكَ ، وَالمَسلَكَ إلى رِضوانِكَ .
فَلَمَّا انقَضَت أيّامُهُ أقامَ وَلِيَّهُ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيهِما وآلِهِما هادِياً إذ كانَ هُوَ المُنذِرُ ، ولِكُلِّ قَومٍ هادٍ ، فَقالَ وَالمَلَأُ أمامَهُ : «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَولاهُ ، اللَّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ» . وقالَ : «مَن كُنتُ أنَا نَبِيَّهُ‌۲۱ فَعَلِيٌّ أميرُهُ» ، وقالَ : «أنَا وعَلِيٌّ مِن شَجَرَةٍ واحِدَةٍ وسائِرُ النّاسِ مِن شَجَرٍ شَتّى‌» .
وأَحَلَّهُ مَحَلَّ هارونَ مِن موسى‌ ، فَقالَ لَهُ : «أنتَ مِنّي بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسى‌ إلّا أنَّهُ لا نَبِيَّ بَعدي» .
وزَوَّجَهُ ابنَتَهُ سَيِّدَةَ نِساءِ العالَمينَ ، وأَحَلَّ لَهُ مِن مَسجدِهِ ما حَلَّ لَهُ ، وسَدَّ الأَبوابَ إلّا بابَهُ ، ثُمَّ أودَعَهُ عِلمَهُ وحِكمَتَهُ ، فَقالَ : «أنَا مَدينَةُ العِلمِ وعَلِيٌّ بابُها ، فَمَن أرادَ الحِكمَةَ فَليَأتِها مِن بابِها» .
ثُمَّ قالَ : «أنتَ أخي ووَصِيّي ووارِثي ، لَحمُكَ مِن لَحمي ، ودَمُكَ مِن دَمي ، وسِلمُكَ سِلمي ، وحَربُكَ حَربي ، وَالإِيمانُ مُخالِطٌ لَحمَكَ ودَمَكَ ، كَما خالَطَ لَحمي ودَمي ، وأَنتَ غَداً عَلَى الحَوضِ مَعي وأَنتَ خَليفَتي ، وأَنتَ تَقضي دَيني وتُنجِزُ عِداتي‌۲۲ ، وشيعَتُكَ عَلى‌ مَنابِرَ مِن نورٍ مُبيَضَّةً وُجوهُهُم حَولي فِي الجَنَّةِ ، وهُم جيراني ، ولَولا أنتَ يا عَلِيُّ لَم يُعرَفِ المُؤمِنونَ بَعدي» .
وكانَ بَعدَهُ هُدىً مِنَ الضَّلالِ ، ونوراً مِنَ العَمى‌ ، وحَبلَ اللَّهِ المَتينَ ، وصِراطَهُ المُستَقيمَ . لا يُسبَقُ بِقَرابَةٍ في رَحِمٍ ، ولا بِسابِقَةٍ في دينٍ ، ولا يُلحَقُ في مَنقَبَةٍ مِن مَناقِبِهِ ، يَحذو حَذوَ الرَّسولِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِما وآلِهِما - ويُقاتِلُ عَلَى التَّأويلِ ، ولا تَأخُذُهُ في اللَّهِ لَومَةُ لائِمٍ .
قَد وَتَرَ۲۳ فيهِ صَناديدَ العَرَبِ‌۲۴ ، وقَتَلَ أبطالَهُم ، وناهَشَ ذُؤبانَهُم‌۲۵ ، وأَودَعَ‌۲۶قُلوبَهُم أحقاداً بَدرِيَّةً وخَيبَرِيَّةً وحُنَينِيَّةً وغَيرَهُنَّ ، فَأَضَبَّت‌۲۷ عَلى‌ عَداوَتِهِ ، وأَكَبَّت عَلى‌ مُنابَذَتِهِ ، حَتّى‌ قَتَلَ النّاكِثينَ وَالقاسِطينَ وَالمارِقينَ‌۲۸ .
ولَمّا قَضى‌ نَحبَهُ وقَتَلَهُ أشقَى الآخِرينَ يَتبَعُ أشقَى الأَوَّلينَ ، لَم يُمتَثَل أمرُ رَسولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وآلِهِ فِي الهادينَ بَعدَ الهادينَ ، وَالاُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلى‌ مَقتِهِ ، مُجتَمِعَةٌ۲۹ عَلى‌ قَطيعَةِ رَحِمِهِ وإقصاءِ وُلدِهِ ، إلَّا القَليلَ مِمَّن وَفى‌ لِرِعايَةِ الحَقِّ فيهِم .
فَقُتِلَ مَن قُتِلَ ، وسُبِيَ مَن سُبِيَ ، واُقصِيَ مَن اُقصِيَ ، وجَرَى القَضاءُ لَهُم بِما يُرجى‌ لَهُ حُسنُ المَثوبَةِ ، إذ كانَتِ الأَرضُ للَّهِ‌ِ يورِثُها مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ الصّالِحينَ ، وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ‌۳۰ ، وسُبحانَ رَبِّنا إن كانَ وَعدُ رَبِّنا لَمَفعولاً۳۱ ، ولَن يُخلِفَ اللَّهُ وَعدَهُ‌۳۲ ، وهُوَ العَزيزُ الحَكيمُ .
فَعَلَى الأَطائِبِ مِن أهلِ بَيتِ مُحَمَّدٍ وعَلِيٍّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِما وآلِهِما - فَليَبكِ الباكونَ ، وإيّاهُم فَليَندُبِ النّادِبونَ ، ولِمِثلِهِم فَلتَدُرَّ الدُّموعُ ، وَليَصرُخِ الصّارِخونَ ويَضِجَّ الضّاجّونَ ويَعِجَّ العاجّونَ .
أينَ الحَسَنُ ؟ أينَ الحُسَينُ ؟ أينَ أبناءُ الحُسَينِ ؟ صالِحٌ بَعدَ صالِحٍ ، وصادِقٌ بَعدَ صادِقٍ ، أيَن السَّبيلُ بَعدَ السَّبيلِ ؟ أينَ الخِيَرَةُ بَعدَ الخِيَرَةِ ؟ أينَ الشُّموسُ الطّالِعَةُ ؟ أينَ الأَقمارُ المُنيرَةُ ؟ أينَ الأَنجُمُ الزّاهِرَةُ ؟ أينَ أعلامُ الدّينِ وقَواعِدُ العِلمِ ؟
أينَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتي لاتَخلو مِنَ العِترَةِ الهادِيَةِ ؟ أينَ المُعَدُّ لِقَطعِ دابِرِ الظَّلَمَةِ ؟ أينَ المُنتَظَرُ لِإِقامَةِ الأَمتِ‌۳۳ وَالعِوَجِ ؟ أينَ المُرتجى‌ لِإِزالَةِ الجَورِ وَالعُدوانِ ؟ أينَ المُدَّخَرُ لِتَجديدِ الفَرائِضِ وَالسُّنَنِ ؟ أينَ المُتَخَيَّرُ لِإِعادَةِ المِلَّةِ وَالشَّريعَةِ ؟ أينَ المُؤَمَّلُ لِإِحياءِ الكِتابِ وحُدودِهِ ؟ أينَ مُحيي مَعالِمِ الدّينِ وأَهلِهِ ؟ أينَ قاصِمُ شَوكَةِ المُعتَدينَ ؟ أينَ هادِمُ أبنِيَةِ الشِّركِ وَالنِّفاقِ ؟ أينَ مُبيدُ أهلِ الفُسوقِ وَالعِصيانِ وَالطُّغيانِ ؟ أينَ حاصِدُ فُروعِ الغَيِّ وَالشِّقاقِ ؟ أينَ طامِسُ آثارِ الزَّيغِ وَالأَهواءِ ؟ أينَ قاطِعُ حَبائِلِ الكِذبِ وَالاِفتِراءِ ؟ أينَ مُبيدُ العُتاةِ۳۴ وَالمَرَدَةِ ؟ [ أينَ مُستَأصِلُ أهلِ العِنادِ وَالتَّضليلِ وَالإِلحادِ ؟ ]۳۵ أينَ مُعِزُّ الأَولِياءِ ومُذِلُّ الأَعداءِ ؟ أينَ جامِعُ الكَلِمَةِ عَلَى التَّقوى‌ ؟
أينَ بابُ اللَّهِ الَّذي مِنهُ يُؤتى‌ ؟ أيَن وَجهُ اللَّهِ الَّذي إلَيهِ يَتَوَجَّهُ الأَولِياءُ ؟ أينَ السَّبَبُ المُتَّصِلُ بَينَ الأَرضِ وَالسَّماءِ ؟ أينَ صاحِبُ يَومِ الفَتحِ وناشِرُ رايَةِ الهُدى‌ ؟ أينَ مُؤَلِّفُ شَملِ الصَّلاحِ وَالرِّضا ؟ أينَ الطّالِبُ بِذُحولِ الأَنبِياءِ وأَبناءِ الأَنبِياءِ ؟ أينَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِكَربَلاءَ ؟ أينَ المَنصورُ عَلى‌ مَنِ اعتَدى‌ عَلَيهِ وَافتَرى‌ ؟ أينَ المُضطَرُّ الَّذي يُجابُ إذا دَعا ؟ أينَ صَدرُ الخَلائِفِ‌۳۶ ذُو البِرِّ وَالتَّقوى‌ ؟ أينَ ابنُ النَبِيِّ المُصطَفى‌ ، وَابنُ عَلِيٍّ المُرتضى‌ ، وَابنُ خَديجَةَ الغَرّاءِ ، وَابنُ فاطِمَةَ الكُبرى‌ ؟
بِأَبي أنتَ واُمّي ، ونَفسي لَكَ الوِقاءُ وَالحِمى‌ ، يَابنَ السّادَةِ المُقَرَّبينَ ، يَابنَ النُّجَباءِ الأَكرَمينَ ، يَابنَ الهُداةِ المَهدِيّينَ ، يَابنَ الخِيَرَةِ المُهَذَّبينَ ، يَابنَ الغَطارِفَةِ۳۷ الأَنجَبينَ ، يَابنَ الأَطائِبِ المُطَهَّرينَ ، يَابنَ الخَضارِمَةِ ۳۸ المُنتَجَبينَ ، يَابنَ القَماقِمَةِ۳۹الأَكرَمينَ ، يَابنَ البُدورِ المُنيرَةِ ، يَابنَ السُّرُجِ المُضيئَةِ ، يَابنَ الشُّهُبِ الثّاقِبَةِ ، يَابنَ الأَنجُمِ الزّاهِرَةِ ، يَابنَ السُّبُلِ الواضِحَةِ ، يَابنَ الأَعلامِ اللّائِحَةِ ، يَابنَ العُلومِ الكامِلَةِ ، يَابنَ السُّنَنِ المَشهورَةِ ، يَابنَ المَعالِمِ المَأثورَةِ ، يَابنَ المُعجِزاتِ المَوجودَةِ ، يَابنَ الدَّلائِلِ المَشهودَةِ ، يَابنَ الصِّراطِ المُستَقيمِ ، يَابنَ النَّبَأِ العَظيمِ ، يَابنَ مَن هُوَ في اُمِّ الكِتابِ لَدَى اللَّهِ عَلِيٌّ حَكيمٌ .
يَابنَ الآياتِ وَالبَيِّناتِ ، يَابنَ الدَّلائِلِ الظّاهِراتِ ، يَابنَ البَراهينِ الباهِراتِ ، يَابنَ الحُجَجِ البالِغاتِ ، يَابنَ النِّعَمِ السّابِغاتِ ، يَابنَ طه‌ وَالمُحكَماتِ ، يَابنَ يس وَالذّارِياتِ ، يَابنَ الطّورِ وَالعادِياتِ ، يَابنَ مَن دَنا فَتَدَلّى‌ فَكانَ قابَ قَوسَينِ أو أدنى‌ ، دُنُوّاً وَاقتِراباً مِنَ العَلِيِّ الأَعلى‌ .
لَيتَ شِعري ، أينَ استَقَرَّت بِكَ النَّوى‌۴۰ ؟ بَل أيُّ أرضٍ تُقِلُّكَ أو ثَرى‌ ؟ أبِرَضوى‌۴۱ ، أو غَيرِها ، أم ذي طُوى‌۴۲ ؟ عَزيزٌ عَلَيَّ أن أرَى الخَلقَ وأَنتَ لا تُرى‌ ، ولا أسمَعَ لَكَ حَسيساً ولا نَجوى‌ ، عَزيزٌ عَلَيَّ أن تُحيطَ بِكَ دونِيَ البَلوى‌ ، ولا يَنالَكَ مِنّي ضَجيجٌ ولا شَكوى‌ .
بِنَفسي أنتَ مِن مُغَيَّبٍ لَم يَخلُ مِنّا ، بِنَفسي أنتَ مِن نازِحٍ ما نَزَحَ عَنّا ، بِنَفسي أنتَ اُمنِيَّةُ شائِقٍ يَتَمَنّى‌ ، مِن مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ ذَكَرا فَحَنّا ، بِنَفسي أنتَ مَن عَقيدِ۴۳ عِزٍّ لا يُسامى‌ ، بِنَفسي أنتَ مِن أثيلِ‌۴۴مَجدٍ لا يُجازى‌۴۵ ، بِنَفسي أنتَ مِن تِلادِ۴۶نِعَمٍ لا تُضاهى‌ ، بِنَفسي أنتَ مِن نَصيفِ شَرَفٍ لا يُساوى‌ .
إلى‌ مَتى‌ أحارُ فيكَ يا مَولايَ وإلى‌ مَتى‌ ؟ وأَيَّ خِطابٍ أصِفُ فيكَ وأَيَّ نَجوى‌ ؟ عَزيزٌ عَلَيَّ أن اُجابَ دونَكَ واُناغى‌ ، عَزيزٌ عَلَيَّ أن أبكِيَكَ ويَخذُلَكَ الوَرى‌ ، عَزيزٌ عَلَيَّ أن يَجرِيَ عَلَيكَ دونَهُم ما جَرى‌ !
هَل مِن مُعينٍ فَاُطيلَ مَعَهُ العَويلَ وَالبُكاءَ ؟ هَل مِن جَزوعٍ فَاُساعِدَ جَزَعَهُ إذا خَلا ؟ هَل قَذِيَت‌۴۷ عَينٌ فَساعَدَتها عَيني عَلَى القَذى‌ ؟ هَل إلَيكَ يَابنَ أحمَدَ سَبيلٌ فَتُلقى‌ ؟ هَل يَتَّصِلُ يَومُنا مِنكَ بِغَدِهِ فَنَحظى‌ ؟ مَتى‌ نَرِدُ مِناهِلَكَ الرَّوِيَّةَ فَنَروى‌ ؟ مَتى‌ نَنتَقِعُ‌۴۸ مِن عَذبِ مائِكَ فَقَد طالَ الصَّدى‌۴۹ ؟ مَتى‌ نُغاديكَ ونُراوِحُكَ فَتَقَرَّ عُيونُنا ؟ مَتى‌ تَرانا ونَراكَ وقَد نَشَرتَ لِواءَ النَّصرِ تُرى‌ ؟ أتَرانا نَحُفُّ بِكَ وأَنتَ تَؤُمُّ المَلَأَ ؛ وقَد مَلَأتَ الأَرضَ عَدلاً وأَذَقتَ أعداءَكَ هَواناً وعِقاباً ، وأَبَرتَ‌۵۰العُتاةَ وجَحَدَةَ الحَقِّ ، وَقَطَعتَ دابِرَ المُتَكَبِّرينَ ، وَاجتَثَثتَ اُصولَ الظّالِمينَ ، ونَحنُ نَقولُ : الحَمدُ للَّهِ‌ِ رَبِّ العالَمينَ .
اللَّهُمَّ أنتَ كَشّافُ الكُرَبِ وَالبَلوى‌ ، وإلَيكَ أستَعدي فَعِندَكَ العَدوى‌۵۱ ، وأَنتَ رَبُّ الآخِرَةِ وَالاُولى‌ ، فَأَغِث يا غِياثَ المُستَغيثينَ عُبَيدَك المُبتَلى‌ ، وأَرِهِ سَيِّدَهُ يا شَديدَ القُوى‌ ، وأَزِل عَنهُ بِهِ الأَسى‌ وَالجَوى‌۵۲ ، وبَرِّد غَليلَهُ يا مَن عَلَى العَرشِ استَوى‌ ، ومَن إلَيهِ الرُّجعى‌ وَالمُنتَهى‌ .
اللَّهُمَّ ونَحنُ عَبيدُكَ التّائِقونَ‌۵۳ إلى‌ وَلِيِّكَ ، المُذَكِّرِ بِكَ وبِنَبِيِّكَ ، خَلَقتَهُ لَنا عِصمَةً ومَلاذاً ، وأَقَمتَهُ لَنا قِواماً ومَعاذاً ، وجَعَلتَهُ لِلمُؤمِنينَ مِنّا إماماً ، فَبَلِّغهُ مِنّا تَحِيَّةً وسَلاماً ، وزِدنا بِذلِكَ يا رَبِّ إكراماً ، وَاجعَل مُستَقَرَّهُ لَنا مُستَقَرّاً ومُقاماً ، وأَتمِم نِعمَتَكَ بِتَقديمِكَ إيّاهُ أمامَنا حَتّى‌ تورِدَنا جِنانَكَ ، ومُرافَقَةَ الشُّهَداءِ مِن خُلَصائِكَ .
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ۵۴ ، وصَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ جَدِّهِ رَسولِكَ السَّيِّدِ الأَكبَرِ ، وعَلى‌ أبيهِ السَّيِّدِ الأَصغَرِ۵۵ ، وجَدَّتِهِ الصِّدّيقَةِ الكُبرى‌ فاطِمَةَ بِنتِ مُحَمَّدٍ ، وعَلى‌ مَنِ اصطَفَيتَ مِن آبائِهِ البَرَرَةِ ، وعَلَيهِ أفضَلَ وأَكمَلَ ، وأَتَمَّ وأَدوَمَ ، وأَكبَرَ وأَوفَرَ ما صَلَّيتَ عَلى‌ أحَدٍ مِن أصفِيائِكَ وخِيَرَتِكَ مِن خَلقِكَ ، وصَلِّ عَلَيهِ صَلاةً لا غايَةَ لِعَدَدِها ، ولا نِهايَةَ لِمَدَدِها .
اللَّهُمَّ وأَقِم بِهِ الحَقَّ ، وأَدحِض‌۵۶ بِهِ الباطِلَ ، وأَدِل‌۵۷ بِهِ أولِياءَكَ ، وأَذلِل بِهِ أعداءَكَ ، وصِلِ اللَّهُمَّ بَينَنا وبَينَهُ وُصلَةً تُؤَدّي إلى مُرافَقَةِ سَلَفِهِ ، وَاجعَلنا مِمَّن يَأخُذُ بِحُجزَتِهِم‌۵۸ ، ويَمكُثُ في ظِلِّهِم ، وأَعِنّا عَلى‌ تَأدِيَةِ حُقوقِهِ إلَيهِ ، وَالاِجتِهادِ في طاعَتِهِ ، وَاجتِنابِ مَعصِيَتِهِ .
وَامنُن عَلَينا بِرِضاهُ ، وهَب لَنا رَأفَتَهُ ورَحمَتَهُ ، ودُعاءَهُ وخَيرَهُ ، ما نَنالُ بِهِ سَعَةً مِن رَحمَتِكَ ، وفَوزاً عِندَكَ ، وَاجعَل صَلاتَنا بِهِ مَقبولَةً ، وذُنوبَنا بِهِ مَغفورَةً ، ودُعاءَنا بِهِ مُستَجاباً ، وَاجعَل أرزاقَنا بِهِ مَبسوطَةً ، وهُمومَنا بِهِ مَكفِيَّةً ، وحَوائِجَنا بِهِ مَقضِيَّةً ، وأَقبِل إلَينا بِوَجهِكَ الكَريمِ ، وَاقبَل تَقَرُّبَنا إلَيكَ ، وَانظُر إلَينا نَظرَةً رَحيمَةً نَستَكمِلُ بِهَا الكَرامَةَ عِندَكَ ، ثُمَّ لا تَصرِفها عَنّا بِجودِكَ ، وَاسقِنا مِن حَوضِ جَدِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وآلِهِ بِكَأسِهِ وبِيَدِهِ ، رَيّاً رَوِيّاً ، هَنيئاً سائِغاً۵۹ ، لا ظَمَأَ بَعدَهُ ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ .۶۰

1.وقال في الإقبال : «دعاء آخر بعد صلاة العيد ويدعى به في الأعياد الأربعة» .

2.الدَنيّ : الضعيف الخسيس (لسان العرب : ج ۱۴ ص ۲۷۴ «دنا») .

3.في المصادر الاُخرى : « . . . في دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنيَا الدَّنِيَّةِ وزُخرُفِها وزِبرِجِها» . والزِّبرِجُ : الزينة والذهب (النهاية : ج ۲ ص ۲۹۴ «زبرج») .

4.رَفَدْتَهُ : إذا أعنته (النهاية : ج ۲ ص ۲۴۱ «رفد») .

5.في الإقبال : «الذريعة» . والذرائع : جمع ذريعة ؛ وهي الوسيلة (الصحاح : ج ۳ ص ۱۲۱۱ «ذرع») .

6.الرِدْءُ : العَونُ والناصر (النهاية : ج ۲ ص ۲۱۲ «ردأ») .

7.أثبتناه من المصادر الاُخرى .

8.تضمين للآية ۱۳۴ من سورة طه .

9.البُراق : وهي الدابّة التي ركبها رسول اللَّه صلى اللّه عليه و آله ليلة الإسراء، سمّي بذلك لنصوع لونه وشدّة بريقه (النهاية : ج ۱ ص ۱۲۰ «برق») .

10.في المصادر الاُخرى : «عَرَجتَ بِروحِهِ» .

11.مسوِّمين : أي مُعَلِّمين أنفسهم أو خيلهم بعلامة يعرفون بها في الحرب (مجمع البحرين : ج ۲ ص ۹۱۱ «سوم») .

12.في المصدر : «تظهره» ، وما في المتن أثبتناه من المصادر الاُخرى .

13.تضمين للآية ۳۳ من سورةالتوبة ، والآية ۹ فى سورة الصف .

14.آل عمران : ۹۶ و ۹۷ .

15.الأحزاب : ۳۳ .

16.الشورى : ۲۳ .

17.سبأ : ۴۷ .

18.لم ترد هنا الآيتان الأوّلتان في المصدر وأثبتناهما من المصادر الاُخرى .

19.الفرقان : ۵۷ .

20.في المصدر : «وَلِيُّهُ» ، وما في المتن أثبتناه من المصادر الاُخرى .

21.العِدَة : الوعد ، ويجمع على عدات (الصحاح : ج ۲ ص ۵۵۱ «وعد») .

22.وَتَرْتُ الرَجُل : إذا قتلت له قتيلاً (لسان العرب : ج ۵ ص ۲۷۴ «وتر») .

23.صَنَادِيدُ العرب : أشرافهم وعظماؤهم ورؤساؤهم (اُنظر : النهاية : ج ۳ ص ۵۵ «صند») .

24.قال العلامة المجلسي قدس سره : قوله : «ناهش ذُؤبانهم» في بعض النسخ : «ناوش» ، يُقال : نهشه ، أي عضّه أو أخذه بأضراسه . والمناوشة : المناولة في القتال . وذؤبان العرب : صعاليكهم ولصوصهم (بحارالأنوار : ج ۱۰۲ ص ۱۲۳) .

25.في بعض نسخ المصدر وبحار الأنوار : «فأودع» .

26.أضبّوا عليه : أي أكثروا . يقال : أضبّوا؛ إذا تكلّموا متتابعاً ، وإذا نهضوا في الأمر جميعاً (النهاية : ج ۳ ص ۷۰ «ضبب»).

27.الناكثون : أهل الجمل ؛ لأنّهم نكثوا البيعة ؛ أي نقضوها . والقاسطون : أهل صفّين ؛ لأنّهم جاروا في حكمهم وبغوا عليهم . والمارقون : الخوارج ؛ لأنّهم مرقوا من الدين (مجمع البحرين : ج ۳ ص ۱۸۳۰ «نكث») .

28.في المصدر : «مجمعة» ، وما في المتن أثبتناه من المصادر الاُخرى .

29.تضمين للآية ۱۲۸ من سورة الأعراف .

30.تضمين للآية ۱۰۸ من سورة الإسراء .

31.تضمين للآية ۴۷ من سورة الحجّ .

32.الأمْتَ : الانخفاض والارتفاع والاختلاف في الشي‌ء (لسان العرب : ج ۲ ص ۵ «أمت») .

33.في المصدر : «أين مبيد أهل العناد والمردة» ، وما في المتن أثبناه من المصادر الاُخرى .

34.سقط ما بين المعقوفين من المصدر وأثبتناه من المصادر الاُخرى .

35.في الإقبال : «الخلائق» بدل «الخلائف» .

36.الغطارفة : جمع الغِطريف ؛ وهو السيّد الشريف والسخيّ السَّرِيّ (القاموس المحيط : ج ۳ ص ۱۸۱ «غطرف») .

37.الخِضرِم : الجواد الكثير العطيّة (لسان العرب : ج ۱۲ ص ۱۸۴ «خضرم»).

38.القِمْقام : السيّد (النهاية : ج ۴ ص ۱۱۰ «قمقم») .

39.النَّوى : الوجه الّذي يذهب فيه ، والبُعد ، والدار ، والتحوّل من مكان إلى آخر (القاموس المحيط : ج ۴ ص ۳۹۷ «نوى») .

40.رضوى : جبل في المدينة (معجم البلدان : ج ۳ ص ۵۱) .

41.ذو طُوى : موضع عند مكّة (معجم البلدان : ج ۴ ص ۴۵) .

42.العقيد : المُعاقِدُ ، الحَلِيفُ (لسان العرب : ج ۳ ص ۲۹۶ «عقد») .

43.مَجْدٌ أثيل : قديم (لسان العرب : ج ۱۱ ص ۹ «أثل») .

44.في بعض المصادر : «لا يحاذى‌» بدل : «لا يجازى‌» .

45.التالد : المال القديم الّذي وُلد عندك (النهاية : ج ۱ ص ۱۹۴ «تلد») .

46.القَذَى في العين : مايسقط فيه من تراب أو تبن أو وسخ ، كأنه يريد الكدورة الّتي حصلت للمؤمن من حوادث الدهر (مجمع البحرين : ج ۳ ص ۱۴۵۵ «قذى») .

47.نقع من الماء : رَوِيَ (لسان العرب : ج ۸ ص ۳۶۱ «نقع») .

48.الصَدَى‌ : العَطَش (الصحاح : ج ۶ ص ۲۳۹۹ «صدى») .

49.أبَرَ القَومَ : أهلكهم (القاموس المحيط : ج ۱ ص ۳۶۱ «أبر») .

50.العَدوى‌ : طَلَبُك إلى والٍ ليُعدِيَكَ على من ظَلَمَكَ أي يَنتَقِم منه ... والعَدوى‌ : النُّصرَة والمَعُونَة (لسان العرب : ج ۱۵ ص ۳۹ «عدو») .

51.الجوى : الحرقة وشدّة الوجد من عشق أو حزن (الصحاح : ج ۶ ص ۲۳۰۶ «جوا») .

52.نفس تائقة : أي مشتاقة . وتاقت نفسه إلى الشي‌ء : اشتاقت ونازعت إليه (مجمع البحرين : ج ۱ ص ۲۳۴ «توق») . وفي بحارالأنوار والإقبال : «الشائقون» .

53.في الإقبال : «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‌ حُجَّتِكَ ووَلِيِّ أمرِكَ» بدل «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ» وهو الأنسب .

54.وزاد في الإقبال : «وحامل اللواء في المحشر ، وساقي أولياءه من نهر الكوثر ، والأمير على سائر البشر ، الّذي من آمن به فقد ظفر ، ومن لم يؤمن به فقد خطر وكفر ، صلّى اللَّه عليه وعلى أخيه وعلى نجلهما الميامين الغرر ، ما طلعت شمس وما أضاء قمر وعلى جدّته ...» .

55.دَحَضَتْ : بَطَلَتْ (المصباح المنير : ص ۱۹۰ «دحض») .

56.الإدالة : الغَلَبة . يقال : اُديلَ لنا على أعدائنا ؛ أي نُصرنا عليهم وكانت الدولة لنا . والدَّولة : الانتقال من حال الشدّة إلى الرخاء (النهاية : ج ۲ ص ۱۴۱ «دول») .

57.أصل الحُجزة : موضع شدّ الإزار ، ثمّ قيل للإزار حُجزة للمجاورة ، فاستعاره للاعتصام والالتجاء والتمسّك بالشي‌ء والتعلّق به (النهاية : ج ۱ ص ۳۴۴ «حجز») .

58.سائِغ : عذب (لسان العرب : ج ۸ ص ۴۳۵ «سوغ») .

تعداد بازدید : 14161
صفحه از 453
پرینت  ارسال به