۱۱۳۸. كتاب سليم بن قيس - در نامه امير مؤمنان عليه السلام به معاويه - : اى معاويه! پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به من خبر داده است كه امّتش محاسنم را از خون سرم رنگين مىكنند... و فردى از نسل تو - كه شوم، ملعون، نابخرد، خشن، وارونهدل، بدخو و سختگير است و خداوند، رحم و شفقت را از دل او بركنده و از سوى مادر به قبيله كلب مىرسد و گويى او را مىبينم و اگر مىخواستم، نامش، ويژگىهايش و اين كه چندساله است را مىگفتم - ، لشكرى را روانه مدينه مىكند و به آن وارد مىشوند و در كشتار و زشتكارى، زيادهروى مىكنند و مردى پاك و پاكيزه از نسل من از او مىگريزد؛ كسى كه زمين را از عدل و داد پر مىكند، همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده است، و من نام او را و اين را كه در آن روزگار، چند ساله است و نشانهاش چيست، مىدانم و او از نسل فرزندم حسين - كه فرزندت او را مىكُشد - است و او خونخواه پدرش (حسين) است.
او به مكّه مىگريزد و فرمانده لشكرِ روانه شده به مدينه، مردى پاك و پاكيزه از نسل مرا در «احجار الزيت»۱ مىكُشد و آن لشكر به سوى مكّه مىرود - و من نام فرمانده و شمار و نامها و نام اسبهايشان را مىدانم - و چون به البيداء۲وارد شوند و بر زمين قرار گيرند، خداوند، آنان را به زمين فرو مىبرد. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «و اگر [آنان ]را ببينى، آن گاه كه هراسان شوند، ديگر [راه] گريزى نيست و از جايى نزديك فرو گرفته مىشوند»، [يعنى ]از زير پاهايشان كه جز يك تن، كس ديگرى از آن لشكر، باقى نمىماند و خداوند، سر و روى آن يك نفر را هم وارونه مىكند.
و خداوند، گروههايى پراكنده را از اطراف زمين، مانند ابرهاى پارهپاره پاييزى براى مهدى عليه السلام گرد هم مىآورد - و به خدا سوگند، من نامهايشان و نام فرماندهشان و جاىباش شتران آنها را مىدانم - و مهدى به درون كعبه مىرود و گريه و زارى مىكند. خداوند عزّ و جلّ مىفرمايد: «يا آن كسى [خداى حقيقى است] كه به گرفتار، چون وى را بخواند، پاسخ مىدهد و بلا را [از او ]برطرف مىكند و شما را جانشينان زمين مىگرداند؟». اين [جانشينى زمين ]فقط براى ما اهل بيت است.۳
1.احجار الزيت، نام جايى در مدينه است كه نماز باران را در آن جا مىخواندهاند.
2.بيدا، به معناى بيابان است و البيداء در اين جا، بيابان بزرگ ميان مكّه و مدينه است كه پس از ميقات ذو الحليفه آغاز مىشود .
3.كتاب سليم بن قيس : ج ۲ ص ۷۷۴ ، بحار الأنوار : ج ۳۳ ص ۱۵۷ .