75
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد هفتم

۱۱۳۸. كتاب سليم بن قيس‏ - در نامه امير مؤمنان عليه السلام به معاويه - : اى معاويه! پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به من خبر داده است كه امّتش محاسنم را از خون سرم رنگين مى‏كنند... و فردى از نسل تو - كه شوم، ملعون، نابخرد، خشن، وارونه‏دل، بدخو و سختگير است و خداوند، رحم و شفقت را از دل او بركنده و از سوى مادر به قبيله كلب مى‏رسد و گويى او را مى‏بينم و اگر مى‏خواستم، نامش، ويژگى‏هايش و اين كه چندساله است را مى‏گفتم - ، لشكرى را روانه مدينه مى‏كند و به آن وارد مى‏شوند و در كشتار و زشتكارى، زياده‏روى مى‏كنند و مردى پاك و پاكيزه از نسل من از او مى‏گريزد؛ كسى كه زمين را از عدل و داد پر مى‏كند، همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده است، و من نام او را و اين را كه در آن روزگار، چند ساله است و نشانه‏اش چيست، مى‏دانم و او از نسل فرزندم حسين - كه فرزندت او را مى‏كُشد - است و او خونخواه پدرش (حسين) است.
او به مكّه مى‏گريزد و فرمانده لشكرِ روانه شده به مدينه، مردى پاك و پاكيزه از نسل مرا در «احجار الزيت»۱ مى‏كُشد و آن لشكر به سوى مكّه مى‏رود - و من نام فرمانده و شمار و نام‏ها و نام اسب‏هايشان را مى‏دانم - و چون به البيداء۲وارد شوند و بر زمين قرار گيرند، خداوند، آنان را به زمين فرو مى‏برد. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «و اگر [آنان ]را ببينى، آن گاه كه هراسان شوند، ديگر [راه‏] گريزى نيست و از جايى نزديك فرو گرفته مى‏شوند»، [يعنى ]از زير پاهايشان كه جز يك تن، كس ديگرى از آن لشكر، باقى نمى‏ماند و خداوند، سر و روى آن يك نفر را هم وارونه مى‏كند.
و خداوند، گروه‏هايى پراكنده را از اطراف زمين، مانند ابرهاى پاره‏پاره پاييزى براى مهدى عليه السلام گرد هم مى‏آورد - و به خدا سوگند، من نام‏هايشان و نام فرمانده‏شان و جاى‏باش شتران آنها را مى‏دانم - و مهدى به درون كعبه مى‏رود و گريه و زارى مى‏كند. خداوند عزّ و جلّ مى‏فرمايد: «يا آن كسى [خداى حقيقى است‏] كه به گرفتار، چون وى را بخواند، پاسخ مى‏دهد و بلا را [از او ]برطرف مى‏كند و شما را جانشينان زمين مى‏گرداند؟». اين [جانشينى زمين ]فقط براى ما اهل بيت است.۳

1.احجار الزيت، نام جايى در مدينه است كه نماز باران را در آن جا مى‏خوانده‏اند.

2.بيدا، به معناى بيابان است و البيداء در اين جا، بيابان بزرگ ميان مكّه و مدينه است كه پس از ميقات ذو الحليفه آغاز مى‏شود .

3.كتاب سليم بن قيس : ج ۲ ص ۷۷۴ ، بحار الأنوار : ج ۳۳ ص ۱۵۷ .


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد هفتم
74

۱۱۳۸. كتاب سليم بن قيس‏- فيما كَتَبَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام إلى‏ مُعاوِيَةَ - : يا مُعاوِيَةُ ، إنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللّه عليه و آله قَد أخبَرَني أنَّ اُمَّتَهُ سَيَخضِبونَ لِحيَتي مِن دَمِ رَأسي . . . وأَنَّ رَجُلاً مِن وُلدِكَ مَشومٌ مَلعونٌ جِلفٌ‏۱ جافٍ‏۲ مَنكوسُ القَلبِ فَظٌّ غَليظٌ ، قَد نَزَعَ اللَّهُ مِن قَلبِهِ الرَّأفَةَ وَالرَّحمَةَ ، أخوالُهُ مِن كَلبٍ‏۳ ، كَأَنّي أنظُرُ إلَيهِ ، ولَو شِئتُ لَسَمَّيتُهُ ووَصَفتُهُ وَابنُ كَم هُوَ ، فَيَبعَثُ جَيشاً إلَى المَدينَةِ فَيَدخُلونَها فَيُسرِفونَ فيها فِي القَتلِ وَالفَواحِشِ .
ويَهرُبُ مِنهُ رَجُلٌ مِن وُلدي زَكِيٌّ نَقِيٌّ ، الَّذي يَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً كَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً ، وإنّي لَأَعرِفُ اسمَهُ ، وَابنَ كَم هُوَ يَومَئِذٍ وعَلامَتَهُ ، وهُوَ مِن وُلدِ ابنِيَ الحُسَينِ الَّذي يَقتُلُهُ ابنُكَ يَزيدُ ، وهُوَ الثّائِرُ بِدَمِ أبيهِ ، فَيَهرُبُ إلى‏ مَكَّةَ ، ويَقتُلُ صاحِبُ ذلِكَ الجَيشِ رَجُلاً مِن وُلدي زَكِيّاً بَرِيّاً عِندَ أحجارِ الزَّيتِ‏۴ ، ثُمَّ يَسيرُ ذلِكَ الجَيشُ إلى‏ مَكَّةَ ، وإنّي لَأَعلَمُ اسمَ أميرِهِم وعِدَّتَهُم وأَسماءَهُم وسِماتَ خُيولِهِم .
فَإِذا دَخَلُوا البَيداءَ۵ وَاستَوَت بِهِمُ الأَرضُ خَسَفَ اللَّهُ بِهِم ، قالَ اللَّهُ عزّ و جلّ : «وَ لَوْ تَرَى‏ إِذْ فَزِعُواْ فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُواْ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ»۶قالَ : مِن تَحتِ أقدامِكُم فَلا يَبقى‏ مِن ذلِكَ الجَيشِ أحَدٌ غَيرُ رَجُلٍ واحِدٍ ، يَقلِبُ اللَّهُ وَجهَهُ مِن قِبَلِ قَفاهُ .
ويَبعَثُ اللَّهُ لِلمَهدِيِّ أقواماً يَجتَمِعونَ مِن أطرافِ الأَرضِ ، قَزَعٌ كَقَزَعِ الخَريفِ‏۷ . وَاللَّهِ . إنّي لَأَعرِفُ أسماءَهُم وَاسمَ أميرِهِم ومُناخَ رِكابِهِم . فَيَدخُلُ المَهدِيُّ الكَعبَةَ ويَبكي ويَتَضَرَّعُ ، قالَ اللَّهُ عزّ و جلّ : «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ »۸ هذا لَنا خاصَّةً أهلَ البَيتِ .

1.الجلف : الجافي الخلق الذي لا عقل له ، شُبّه بالدنّ الفارغ ، والدنّ الفارغ يقال له : جلف (لسان العرب : ج ۶ ص ۲۷۷ «جوش») .

2.جاف : أي غليظ الطبع شديد (انظر : لسان العرب : ج ۱۴ ص ۱۴۸ «جفو») .

3.كلب : حيّ من قضاعة ، وهي من القبائل العربية التي استوطنت بلاد الشام منذ فترة مبكّرة (انظر : تهذيب الكمال : ج ۱ ص ۱۳ ، مجمع البحرين : ج ۳ ص ۱۵۸۵ «كلب») .

4.أحجار الزيت : موضع بالمدينة ، وهو موضع صلاة الاستسقاء (معجم البلدان : ج ۱ ص ۱۰۹) .

5.البيداء: كلّ مفازة [صحراء] لا شي‏ء فيها فهى بيداء وأرض مخصوصة بين مكة والمدينة على ميل من ذي الحليفة نحو مكة . (مجمع البحرين: ج ۱ ص ۲۶۹ ، معجم البلدان : ج ۱ ص ۵۲۳) .

6.سبأ : ۵۱ .

7.قَزَعٌ كَقَزَعِ الخَريفِ : أي قِطَعُ السَّحاب المتفرّقة ، وإنّما خصّ الخريف ؛ لأنّه أوّل الشتاء ، والسحاب يكون فيه متفرّقاً غير متراكم ولا مطبق ، ثمّ يجتمع بعضه إلى بعض بعد ذلك (النهاية : ج ۴ ص ۵۹ «قزع») .

8.النمل : ۶۲ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد هفتم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 17934
صفحه از 466
پرینت  ارسال به