۱۳۹۳. الغيبة ، نعمانى - با سندش به نقل از ابو بصير - : امام باقر عليه السلام فرمود: «چون آتشى بزرگ و زعفرانىرنگ از سمت مشرق ديديد كه سه روز يا هفت روز زبانه مىكشد، فَرَج خاندان محمّد را چشم به راه باشيد ، اگر خدا بخواهد، كه خداوند، عزيز و حكيم است».
سپس فرمود: «بانگ [آسمانى] فقط در ماه رمضان است؛ زيرا آن، ماه خدا و بانگ هم بانگ جبرئيل براى اين مردم است».
آن گاه فرمود: «ندا كننده آسمانى، به نام قائم، ندا مىدهد و هر كس در شرق و غرب است، آن را مىشنود. خفتهاى نيست كه بيدار نشود و ايستادهاى نيست كه ننشيند و نشستهاى نيست، جز آن كه بر دو پايش مىايستد و همه، از هراس آن نداست. خدا بيامرزد كسى را كه از آن ندا، عبرت بگيرد و پاسخ دهد، كه نداى نخست، نداى جبرئيل روح الأمين است».
سپس فرمود: «ندا در ماه رمضان، در شب جمعه بيست و سوم ماه است و در آن، شك نكنيد و بشنويد و فرمان بريد و در پايان روز، صداى ابليس ملعون است كه ندا مىدهد: "هان! فلانى، مظلومانه كشته شد"، تا مردم را به شك اندازد و آنان را بفريبد، كه در آن روز، عدّه فراوانى به شك مىافتند و سرگردان مىشوند و به آتش دوزخ سقوط مىكنند. پس چون ندا را در ماه رمضان شنيديد، شك نكنيد، كه آن، نداى جبرئيل است و نشانه آن هم اين است كه نام قائم و نام پدرش را ندا مىدهد، به گونهاى كه دخترِ در كنج خانه هم آن را مىشنود و پدر و برادرش را به بيرون رفتن [و همراهى با قيام] ، تحريك و تشويق مىكند».
و نيز فرمود: «پيش از خروج قائم عليه السلام از اين دو ندا ، گريزى نيست: ندايى از آسمان كه نداى جبرئيل است و به اسم صاحب اين امر و اسم پدرش است، و نداى دوم كه از زمين به گوش مىرسد كه نداى ابليس لعنت شده است و به نام فلان كس و اين كه مظلومانه كشته شده است، ندا مىدهد، و او با اين كار، قصد فتنهانگيزى دارد. پس، نداى اوّل را اطاعت كنيد و از نداى دوم بپرهيزيد تا فريب نخوريد».
و امام عليه السلام فرمود: «قائم عليه السلام قيام نمىكند، مگر با فراگيرى ترس شديد در مردم و نيز زلزلهها و فتنه و بلايى كه به آنان مىرسد و نيز طاعونى پيش از آن و شمشير برّانى ميان عرب [كه آنان را به كشتن مىدهد] ، و درگيرى سختى ميان مردم و پراكندگى در دينشان و دگرگونى احوالشان، تا آن جا كه برخى، به خاطر شرارت بسيارِ مردم و به جان هم افتادن آنها، صبح و شب، آرزوى مرگ مىكنند، و خروج قائم، به هنگام يأس و نااميدى مردم از فَرَج (گشايش كارشان) است. پس خوشا به حال كسى كه او را درك كند و از ياوران او باشد، و بدا و بدا به حال كسى كه با او دشمنى و مخالفت ورزد و با امرش مخالفت كند و از دشمنان او باشد! ...».
سپس فرمود : «هنگامى كه فلان طايفه با هم اختلاف كنند، در آن هنگام، منتظر فَرَج باشيد و فَرَج شما، جز در اختلاف پيدا كردن فلان طايفه نيست و چون با هم اختلاف پيدا كردند، منتظر بانگ بلند ماه رمضان و خروج قائم عليه السلام باشيد كه خداوند هر چه بخواهد مىكند و قائم خروج نمىكند و آنچه را دوست مىداريد، نخواهيد ديد تا آن كه فلان طايفه با هم اختلاف بيابند، كه چون اين گونه شود، مردم در [گرفتن قدرت] آنان به طمع مىافتند و اختلاف كلمه مىشود و سفيانى خروج مىكند».
و فرمود: «ناگزير از فرمانروايى فلان طايفه است و چون فرمانروايى يافتند آن گاه كه اختلاف نمودند، فرمانروايىشان متفرّق و امرشان پراكنده مىشود، تا آن كه خراسانى و سفيانى بر آنها بشورند: اين، از شرق و آن، از غرب، و مانند دو اسب مسابقه به سوى كوفه از يكديگر پيشى مىگيرند: اين، از اين جا و اين از اين جا، تا آن كه هلاكت بنى فلان به دستان آن دو شود. به هوش باشيد كه آنان از ايشان، هيچ كسى را باقى نمىنهند».
سپس فرمود: «خروج سفيانى، يمانى و خراسانى در يك سال و در يك ماه و در يك روز روى مىدهد، مانند رشته تسبيح كه در پى هم مىآيند و در هر سو، جنگ و وحشت است. واى بر كسى كه با آنان دشمنى كند! و در اين پرچمها، پرچمى راهيافتهتر از پرچم يمانى نيست و آن، پرچم هدايت است؛ زيرا او به صاحبتان [قائم عليه السلام ]فرا مىخواند و چون يمانى خروج كند، فروش سلاح را به مردم و هر مسلمانى حرام مىكند و چون يمانى خروج كرد، به سوى او حركت كن كه پرچمش، پرچم هدايت است و براى مسلمان روا نيست كه كار را بر او سخت كند، كه هر كه چنين كند، اهل آتش خواهد بود؛ زيرا او به حق و به راه مستقيم فرا مىخواند».
سپس به من فرمود: «از ميان رفتن فرمانروايى بنى فلان، مانند شكستن سفال [، يكباره] است و مانند مردى است كه سفالى در دست دارد و در حال راه رفتن و غفلت وى، ناگهان از دستش مىافتد و مىشكند و او وقتى كه آن مىافتد، مانند وحشتزدهها فريادى بر مىآورد. از ميان رفتن فرمانروايى آنها هم چنين است و در غافلترين حالت آنان، اتّفاق مىافتد.
و امير مؤمنان عليه السلام بر منبر كوفه فرمود: "خداوند عزّ و جلّ الذكر در آنچه تقدير كرد و قضاى حتمى نمود - به گونهاى كه از وجود آن، چارهاى نباشد - ، آن بود كه بنى اميّه را با شمشير و آشكارا و بنى فلان را ناگهان بگيرد"».
سپس فرمود: «آسياب، ناگزير مىچرخد و چون بر محورش ايستاد و بر پايهاش استوار ماند، خداوند، بندهاى نامهربان و بى اصل و نسب بر آن مىانگيزد كه پيروزى با اوست. يارانش موهايى دراز و سبيل دارند، سياهجامه اند و پرچمهايشان نيز سياه است. واى بر كسانى كه با آنان به دشمنى برخيزند، كه آنها را بى قاعده مىكُشند. به خدا سوگند، گويى آنان و كارهايشان را مىبينيم و نيز آنچه را بدكاران و بيابانگردان جفاكار از ايشان مىكِشند. خداوند، آنان را بر ايشان بى هيچ رحمتى چيره مىكند و آنان، اينان را در شهرشان در كناره فرات، در آب و خشكى، بى حساب و كتاب مىكشند و اين جزاى كردارشان است و خداوند بر بندگانش ستمكار نيست».۱