۱۱۹۳. تفسير العيّاشى - به نقل از عبد الأعلى جبلى (/ حلبى) - : امام باقر عليه السلام فرمود : «صاحب اين امر (قيام)، غيبتى در برخى از اين درّهها دارد...».
امام باقر عليه السلام سپس فرمود: «به خدا سوگند، گويى به او مىنگرم كه به حجر الأسود تكيه داده و خداوند را به حقّش سوگند مىدهد و سپس مىفرمايد: "اى مردم! هر كس در باره خدا با من چون و چرا كند، [بداند كه] من نزديكترينِ مردم به خدا هستم و هر كس در باره آدم با من چون و چرا كند، [بداند كه ]من نزديكترينِ مردم به آدم هستم...".
سپس لشكر سفيانى به سوى او بيرون مىآيد و خداوند به زمين فرمان مىدهد تا آنان را از زير پاهايشان بگيرد و اين، همان سخن خداوند است: «و كاش آن گاه را مىديدى كه هراسان شدهاند و راه گريزى ندارند و از جايى نزديك، فرو گرفته مىشوند و مىگويند: به آن ايمان آورديم» يعنى به قائم خاندان محمّد صلى اللّه عليه و آله ، «و به او كفر ورزيده بودند» يعنى به قائم خاندان محمّد صلى اللّه عليه و آله ، (تا پايان سوره)، و جز دو تن از آنان به نام "وتر" و "وُتَير" از قبيله مراد، باقى نمىمانند و اين دو نيز سر و صورتشان وارونه است و عقب عقب راه مىروند و مردم را از آنچه بر سر همراهانشان آمده، آگاه مىكنند ... .
تا اين كه صبح مىشود. [قائم عليه السلام] مىگويد: ما را از راه نخيله ببريد و گرداگرد كوفه، سپاهيانى منظّم و همسان۱ است». پرسيدم: سپاهيانى همسان ؟
فرمود : «آرى، به خدا سوگند، تا اين كه به مسجد ابراهيم در نخيله مىرسد و دو ركعت نماز در آن جا مىخواند و هر كس در كوفه است. از مرجئه۲ و ديگران، از لشكر سفيانى به سوى او مىآيند و او به يارانش مىفرمايد: "براى فريب دشمن، عقبنشينى تاكتيكى كنيد" و سپس مىفرمايد: "باز گرديد و حمله كنيد"».
امام باقر عليه السلام فرمود: «به خدا سوگند، حتّى يك نفر از آنان هم از خندق نمىگذرد تا خبرى بياورد. [قائم ]سپس وارد كوفه مىشود و هيچ مؤمنى [در جهان] نمىماند، جز آن كه به كوفه مىآيد و يا به آن (كوفه) مشتاق مىشود و اين، همان سخن امير مؤمنان على عليه السلام است. آن گاه قائم به يارانش مىگويد: "به سوى اين طغيانگر برويد" و او را به كتاب خدا و سنّت پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرا مىخواند و سفيانى دست بيعت و تسليم به او مىدهد؛ ولى قبيله كلب كه دايىهاى او هستند، به او اعتراض مىكنند كه : چه كردى؟ به خدا سوگند، ما هرگز بر اين امر با تو بيعت نمىكنيم.
سفيانى مىگويد: چه كار كنم؟ مىگويند: با او رو به رو شو. او نيز با قائم عليه السلام رو به رو مىشود و [امام عليه السلام] به او مىفرمايد: "مراقب باش كه من [آنچه را لازم بود ،] به تو رساندم، و من با تو مىجنگم" و صبح كه مىشود، با آنان مىجنگد و خدا بر آنها مسلّطشان مىكند و سفيانى اسير مىشود و او را مىآورند و [امام عليه السلام ]او را با دستان خودش مىكُشد. سپس دستهاى از سوارانش را به سوى روم مىفرستد تا باقىمانده امويان را حاضر كند، و چون سواران به روم مىرسند، مىگويند: همكيشان ما را كه نزد شمايند، به سوى ما بفرستيد؛ امّا آنان خوددارى مىكنند و مىگويند: به خدا سوگند، ما چنين نمىكنيم، و سواران مىگويند: به خدا سوگند، اگر به ما فرمان دهد، با شما مىجنگيم. سپس روميان نزد فرمانروايشان مىآيند و موضوع را خبر مىدهند. او مىگويد: برويد و همكيشانشان را به آنها بسپاريد، كه اينها با قدرتى بزرگ آمدهاند، و اين، همان سخن خداوند است كه : «و چون عذاب ما را دريافتند، ناگاه از آن مىگريختند . مگريزيد و به كامرانى و خانههايتان باز گرديد. باشد كه بازخواست شويد» يعنى از گنجهايى كه مىاندوختيد ، «گفتند : واى بر ما ! بى گمان، ما ستمكار بودهايم و هماره آن سخنشان بود، تا آن كه آنان را [چون گياه دروشدهاى ]خاموش و بىجان كرديم». هيچ خبر آورندهاى از آنها باقى نمىماند و سپس به كوفه باز مىگردد و سيصد و ده و اندى مرد را به همه سو [براى اداره عالم] روانه مىكند» .۳
1.در نسخه بحار الأنوار به جاى «سپاهيان منظّم و همسان» ، عبارت «خندق و سنگربندى كامل» آمده است كه بر اساس ادامه همين حديث، نسخه بحار الأنوار مناسبتر است .
2.مرجئه، فرقهاى از مسلمانان اند كه به عقيده ايشان با بودن ايمان، هيچ معصيتى زيان نمىرساند، همان طور كه با كفر، طاعتى سود نمىدهد . وجه تسميه ايشان اين است كه به عقيده اين گروه، خدا عذاب ايشان را در برابر گناهان به تأخير انداخته است.
3.تفسير العيّاشى : ج ۲ ص ۵۶ ح ۴۹ ، بحار الأنوار : ج ۵۲ ص ۳۴۱ ح ۹۱. نيز، براى ديدن همه حديث، ر . ك : همين دانشنامه : ج ۹ ص ۸۶۵ ح ۱۶۷۵ .