۴ / ۳
شمايل امام عليه السّلام از نگاه كسانى كه موفّق به ديدار او شدند
۴۶۶. الكافى- به نقل از ضوء بن على عجلى، از مردى ايرانى كه نامش را گفت - : به سامرّا آمدم و به در خانه ابو محمّد (امام عسكرى عليه السلام) چسبيدم ... تا كنيزى با چيزى سرپوشيده به سوى من بيرون آمد . سپس امام عليه السلام مرا صدا زد كه داخل شوم. داخل شدم و كنيز را نيز ندا داد. به سوى او باز گشتم. امام عليه السلام به كنيز فرمود: «پرده را از آنچه با توست، بردار». او پرده را برداشت. پسرى سپيد و خوشرو بود. پارچه را از شكمش نيز كنار زد. مويى از زير گلو تا نافش روييده بود كه سبز بود و نه سياه. امام عليه السلام فرمود: «اين، همان امام شماست». سپس به كنيز فرمان داد و او كودك را برداشت و برد و ديگر پس از آن، او را نديدم تا ابو محمّد عليه السلام در گذشت.۱
۴۶۷. كمال الدين- به نقل از يعقوب بن منقوش - : بر ابو محمّد، امام عسكرى عليه السلام - كه بر سكّويى در خانهاش نشسته بودم - وارد شدم. در سمت راست او، اتاقى بود كه پردهاى بر آن آويخته بودند. به او گفتم: سَرور من! صاحب اين امر (ولايت) كيست؟
فرمود: «پرده را بالا بزن». بالا زدم. پسرى پنج ساله كه ده و يا هشت ساله و يا اين حدود نشان مىداد، بيرون آمد كه جبينش پيدا، سپيدرو، چشمانش به سان مرواريد، با كف دستانى پرگوشت، زانوانش متمايل به هم، در گونه راستش خالى و در سرش، گيسوى بافتهاى بود. او روى پاى ابو محمّد (امام عسكرى عليه السلام) نشست.۲
1.الكافى: ج ۱ ص ۳۲۹ ح ۶ وص ۵۱۴ ح ۲ ، الغيبة، طوسى: ص ۲۳۳ ح ۲۰۲ ، كمال الدين : ص ۴۳۵ ح ۴ ، بحار الأنوار : ج ۵۲ ص ۲۶ ح ۲۱. نيز، ر. ك: همين دانشنامه: ج ۵ ص ۲۶ (بخش ششم / فصل يكم / مردى از فارس) .
2.كمال الدين : ص ۴۰۷ ح ۲ وص ۴۳۶ ح ۵ ، إعلام الورى : ج ۲ ص ۲۵۰ ، الخرائج و الجرائح : ج ۲ ص ۹۵۸ ، كشف الغمّة : ج ۳ ص ۳۱۷ ، بحار الأنوار : ج ۵۲ ص ۲۵ ح ۱۷ . براى ديدن همه حديث، ر. ك: همين دانشنامه: ج۵ ص۱۹ (بخش ششم / فصل يكم / يعقوب بن منقوش) .