۳۹۲. الكافى : عبد اللَّه بن جعفر حميرى گفت: من و شيخ ابو عمرو (نايب امام زمان) نزد احمد بن اسحاق گرد آمديم. احمد بن اسحاق با دستش مرا فشرد و اشاره كرد كه از ابو عمرو، جانشين [امام عسكرى عليه السلام ]را جويا شوم... . به او گفتم: تو جانشين ابو محمّد (امام عسكرى عليه السلام) را ديدهاى؟
گفت: آرى، به خدا، و گردنش مانند اين بود. و با دستش اندازهاى را نشان داد.
به او گفتم: يك سؤال مانده است.
به من گفت: بگو.
گفتم: نام او چيست؟
گفت: بر شما حرام است كه از آن بپرسيد. اين را من از خودم نمىگويم؛ زيرا من نمىتوانم چيزى را حرام و حلال كنم؛ بلكه اين، حكمِ امام است . ماجرا در نظر خليفه عبّاسى چنين است كه ابو محمّد در گذشته و فرزندى از خود بر جاى ننهاده و ميراثش را قسمت كرده و كسى كه حقّى نداشته، آن را گرفته است، در حالى كه خانواده او هستند و كسى جرئت ندارد كه خود را به آنها بشناساند و يا كمكى به آنها كند. چون نام گفته شود، در پى [دستگيرى ]او مىروند . پس، از خدا پروا كنيد و از اين كار، دست بكشيد!
لينى مىگويد: استادى از همراهان ما كه نامش را فراموش كردهام، برايم گفت : ابو عمرو، مانند اين سؤال را از احمد بن اسحاق پرسيده و او نيز همين گونه جواب داده است.۱