۱ / ۱۳
مهدي عليه السّلام، نسل سوم امام جواد علیه السّلام است
۳۰۳. كمال الدين- به نقل از عبد العظيم حسنى - : بر سَرورم، امام جواد عليه السلام، وارد شدم. مىخواستم در باره قائم از او بپرسم كه: «آيا مهدى اوست يا غير او؟»، كه امام عليه السلام خود آغاز كرد و به من فرمود: «اى ابو القاسم! قائم ما، همان مهدىاى است كه واجب است در روزگار غيبتش به انتظارش نشست و در روزگار ظهورش، اطاعتش كرد، و او سومين نسل من است».۱
۱ / ۱۴
مهدي عليه السّلام، از نسل امام هادىعليه السّلام است
۳۰۴. كمال الدين- به نقل از عبد العظيم بن عبد اللَّه حسنى - : بر سَرورم، امام هادى عليه السلام وارد شدم. چون مرا ديد، به من فرمود: «خوش آمدى، اى ابو القاسم! تو دوستدار حقيقى ما هستى».
به او گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! مىخواهم دينم را بر تو عرضه بدارم، كه اگر پسنديده است، تا هنگام ديدار خداوند عزّ و جل بر آن، پايدارى بورزم .
فرمود: «عرضه كن، اى ابوالقاسم!».
گفتم: من اعتقاد دارم كه خداوند متعال، يكى است و چيزى مانند او وجود ندارد و از دو حدّ ابطال و تشبيه، بيرون است. نه جسمى دارد و نه صورتى و نه عَرَضى و نه جوهرى؛ بلكه اوست كه به اجسام، جسميّت و به صورتها تصوير مىبخشد و اَعراض و جواهر را مىآفريند و پروردگار و مالك و آفريننده و پديد آورنده هر پديدهاى است.
و اين كه محمّد، بنده و فرستاده او، خاتم پيامبران است و تا روز رستاخيز، پيامبرى پس از او نخواهد بود و آيين او، آيين پايانى است كه تا روز قيامت، آيينى پس از آن نخواهد بود.
من معتقدم كه امام و جانشين و ولىّ امر پس از او، امير مؤمنان، على بن ابى طالب است و سپس حسن و آن گاه حسين و سپس على بن حسين و سپس محمّد بن على و سپس جعفر بن محمّد و سپس موسى بن جعفر و سپس على بن موسى و سپس محمّد بن على و سپس تويى، اى سَرورم!
فرمود: «پس از من، فرزندم حسن، جانشين من خواهد بود؛ ولى جانشينِ او در ميان مردم، چگونه خواهد بود؟».
گفتم: چگونه خواهد بود، سَرورم؟
فرمود: «شخصِ او ديده نمىشود و روا نيست نامش برده شود تا خروج كند و زمين را همان گونه كه از ظلم و ستم آكنده بود، از داد و عدل بياكند».
گفتم: بِدان اقرار مىكنم. من معترفم و معتقدم كه دوستدار آنها دوستدار خدا و دشمن آنها دشمن خداست. فرمانبرى از آنها فرمانبرى از خدا و سركشى از آنها، سركشى از خداست.۲
1.كمال الدين : ص ۳۷۷ ح ۱ ، أعلام الورى : ج ۲ ص ۲۴۲ ، كفاية الأثر : ص ۲۷۶ ، الخرائج و الجرائح : ج ۳ ص۱۱۷۱ ح ۶۶ ، بحار الأنوار : ج ۵۱ ص ۱۵۶ ح ۱. نيز ، ر . ك : كمال الدين : ص ۳۷۷ ح ۲، الاحتجاج : ج ۲ ص۴۸۱، أعلام الورى : ج ۲ ص ۲۴۲، كفاية الأثر : ص ۲۷۹ و ۲۸۱ .
2.كمال الدين : ص ۳۷۹ ح ۱ ، التوحيد : ص ۸۱ ح ۳۷ ، صفات الشيعة : ص ۱۲۷ ح ۶۸ ، الأمالى، صدوق : ص ۴۱۹ ح ۵۵۷ ، كفاية الأثر : ص ۲۸۲ ، أعلام الورى : ج ۲ ص ۲۴۴ (با عبارت مشابه)، كشف الغمّة : ج ۳ ص ۳۱۵ ، روضة الواعظين : ص ۳۹ ، بحار الأنوار : ج ۶۹ ص ۱ ح ۱ .