در روايت تفسير النعمانى از امير مؤمنان عليه السلام براى اثبات رجعت به چند آيه قرآن، از جمله به اين آيه استناد شده است.۱ اين آيه اگر دليلى قاطع بر اثبات رجعت نباشد، دست كم تأييد آن است.
ادّله حديثى رجعت
احاديثِ نقل شده از پيامبر صلى اللّه عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام در باره رجعت، به حدّى است كه براى فردى منصف و بىتعصّب، جايى براى ترديد باقى نمىگذارد كه از منظر اسلام، رجعت، امرى حتمى و واقعى است. در كتابهاى حديثى و تاريخى و كتابهايى كه در باب زيارت نوشته شدهاند، احاديث بسيارى هستند كه مستقيم يا نامستقيم به رجعت، اشاره دارند. اين موضوع در احاديث اهل سنّت نيز يافت مىشود.
احاديث شيعه در اين باب، چند دستهاند. برخى از آنها مربوط به اصل رجعت و برخى، مربوط به خصوصيات رجعت اند. در اين ميان، احاديث صحيح و قابل اعتماد زيادى يافت مىشوند كه به چند دسته از آنها اشاره مىشود:
۱. مشابهت اين امّت با امّتهاى پيشين. دستهاى از احاديث مىگويند: آنچه در امّت پيشين رخ داده است، عيناً در اين امّت نيز رخ مىدهد و از جمله اين امور، رجعت است.۲ اگر اين احاديث از معصوم عليه السلام وارد شده باشند، به اين معنا نيستند كه تمام جزئيات زندگى آنها در اين امّت نيز پديد مىآيد؛ بلكه ظاهر اين احاديث، به امورى اشاره دارد كه به مسائل دينى مربوط اند.
۲. بيان اصل اعتقاد به رجعت. عبد اللَّه بن عطا از امام باقر عليه السلام نقل مىكند كه در مِنا گروهى از عراق به ديدار پدرش امام زين العابدين عليه السلام آمدند و از جنگ مردگان با