۷. داستان پرندههاى چهارگانه ابراهيم عليه السلام كه بعد از ذبح، بار ديگر به زندگى باز گشتند تا امكان معاد را در مورد انسانها براى او مجسّم سازند، در مسئله رجعت، قابل توجّه است:
«وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِى كيْفَ تُحْيِى الْمَوْتَى قَالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَ لكنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِى قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْك ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَك سَعْياً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكيمٌ.۱و [ياد كن] آن گاه كه ابراهيم گفت: پروردگارا! به من نشان ده چگونه مردگان را زنده مىكنى. فرمود: «مگر ايمان نياوردهاى؟!» گفت: چرا؛ ولى تا دلم آرامش يابد. فرمود: «پس، چهار پرنده برگير و آنها را پيش خود، ريز ريز گردان. سپس بر هر كوهى، پارهاى از آنها را قرار ده. سپس آنها را فرا بخوان. شتابان به سوى تو مىآيند، و بدان كه خداوند، توانا و حكيم است»».
با توجّه به آنچه گذشت، مىتوان نتيجه گرفت كه در تاريخ اديان گذشته نيز رجعت در شكلهاى مختلف واقع شده و اعتقاد به آن، به نوعى وجود داشته است. اسلام نيز بر آن تأكيد ورزيده و وقوع آن را در آخر الزمان، بيان نموده است. اين كه برخى انديشمندان معاصر گفتهاند كه اعتقاد به رجعت، از يهود وارد تشيّع شده است،۲ جز از سر تعصّب نيست؛ زيرا اگر قرار باشد هر مشابهتى ميان اعتقادات اسلامى و اعتقادات ساير اديان، موجب اين باور شود كه آن اعتقاد، برگرفته از آن دين است، بايد گفت كه بسيارى از آموزههاى اسلامى، برگرفته از اديان گذشتهاند. اگر به سخن خداوند در قرآن ايمان داريم كه قرآن را تصديقكننده كتابهاى آسمانىِ پيش از خود معرّفى مىكند،۳ وجود عقايد مشترك، امرى بديهى، بلكه
1.بقره: آيه ۲۶۰.
2.مانند احمد امين مصرى در فجر الإسلام: ص ۳۳.
3.قرآن كريم در بيش از چهارده آيه اين موضوع را بيان مىكند، از جمله در: «قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كتَاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِى إِلَى الْحَقِّ وَ إِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ؛ گفتند: «اى قوم ما! ما كتابى را شنيديم كه بعد از موسى نازل شده [و] تصديقكننده [كتابهاى] پيش از خود است، و به سوى حق و به سوى راهى راست، راهبرى مىكند»». (احقاف، آيه ۳۰).