39
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد هشتم

تاريخچه بحث رجعت‏

اعتقاد به رجعت از قرن اوّل هجرى ميان علماى شيعه معروف بوده است. احاديثى از امام زين العابدين عليه السلام نقل شده است كه بر اين اعتقاد دلالت دارند. در قرن‏هاى دوم و سوم، احاديث بيشترى نقل شده است. در اين دوره اعتقاد به رجعت، از شعائر شيعه بوده، به طورى كه مخالفان نيز اين را به خوبى مى‏دانستند و گاه با استناد به اعتقاد يك راوى به رجعت، از نقل احاديث او پرهيز مى‏كردند.۱ فضل بن شاذان - از بزرگان اصحاب امام رضا عليه السلام و امام جواد عليه السلام - ، دو كتاب در موضوع رجعت نوشته است.۲
ثقة الاسلام كلينى در انتهاى قرن سوم، احاديث رجعت را در الكافى آورده است.۳ شيخ صدوق در قرن چهارم، ضمن آوردن برخى احاديث رجعت در

1.راويان و عالمان بسيارى در اين دوره در باره رجعت كتاب نوشته‏اند كه نام و عنوان كتاب‏هاى آنان به ما رسيده است. از جمله مى‏توان به اين موارد اشاره كرد: حسن بن على بن أبى حمزة (رجال النجاشى: ج ۱ ص ۱۳۲ ش ۷۲)، عبد العزيز بن يحيى بن احمد بن عيسى جلودى ازدى بصرى (رجال النجاشى: ج ۲ ص ۵۴ ش ۶۳۸)، ابو يحيى جرجانى (رجال النجاشى: ج ۲ ص ۴۳۶ ش ۱۲۳۲)، احمد بن داوود بن سعيد ابو يحيى جرجانى (الفهرست، طوسى: ص ۸۰ ش ۱۰۰)، مسير بن عبد العزيز (خلاصة الأقوال، حلّى: ص ۱۷۱ ش ۱۱) و نجم بن اعين (خلاصة الأقوال: ص ۱۷۶ ش ۵).

2.كتاب إثبات الرجعة و كتاب الرجعة. نجاشى از كنجى نقل مى‏كند كه هر دو كتاب را در ميان ده‏ها كتاب ديگر وى ديده است (رجال النجاشى: ج ۲ ص ۱۶۸ ش ۸۳۸ ). شيخ طوسى نيز از بزرگى او ياد مى‏كند و كتاب إثبات الرجعة ى او را نام مى‏برد (الفهرست، طوسى: ص ۱۹۷ ش ۵۶۳).

3.الكافى: ج ۱ ص ۱۹۶ - ۱۹۷ و ۲۸۳ و ۴۳۵ و ج ۳ ص ۱۳۱ و ۵۳۶ و ج ۸ ص ۵۰ - ۵۱ و ۲۰۶ و ۲۴۷ و ۳۳۷ و... .


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد هشتم
38

انكار آن را موجب خروج از مذهب مى‏دانند.۱احتمالاً كثرت احاديث اين باب - كه به حدّ تواتر، است - و نيز اعتبار شمارى از اين احاديث، موجب شده است كه اعتقاد به رجعت، از ضروريّات مذهب شود.
امّا برخى معاصران، منكر ضرورى بودن آن هستند و اعتقاد به آن را به اثبات احاديث مربوط، وابسته دانسته‏اند.۲ البتّه گويا مقصود آنان، اين بوده كه اعتقاد به «رجعت»، مانند عدل و امامت از اصول مذهب نيست،۳و گرنه با توجّه به كميت و كيفيت احاديث رجعت، بايد آن را از ضروريّات مذهب دانست، هر چند از فروع اعتقادى است.۴

1.حق اليقين : ج ۲ ص ۳۵۴.

2.مانند علّامه سيّد محسن امين در كتاب نقض الوشيعة (ص ۴۷۳) و محمّد جواد مغنيه در الجوامع و الفوارق بين السنة و الشيعة (ص ۳۰۲) و محمّدرضا مظفّر در عقائد الاماميّة (ص ۸۴ ).

3.چنان كه مرحوم مغنيه در الجوامع و الفوارق بين السنّة و الشيعة (ص ۳۰۲) به اين موضوع تصريح مى‏كند.

4.با توجّه به اين كه اين بزرگان كتاب‏هايشان را در پاسخ به مخالفان نوشته‏اند، احتمال مى‏رود كه اين نظر را به اين دليل داده‏اند كه مخاطب، ظرفيت درك آن را نداشته و به ناچار در حدّ ظرفيت او سخن گفته‏اند. اين روشى است كه از شيوه تبليغ انبيا به دست آمده است. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: «إِنَّا مَعاشِرَ الأَنبِياءِ أُمِرنا أَن نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلى‏ قَدرِ عُقُولِهِم» (الكافى: ج ۱ ص ۲۳ ح ۱۵). امامان شيعه نيز به همين روش عمل كرده‏اند. مثلاً امام صادق عليه السلام در پاسخ پرسش از امور بزرگى مانند رجعت، به دليل آن كه مخاطبان نمى‏توانستند معناى درست آن را درك كنند، پاسخ دادند كه اينك وقت اين حرف‏ها نيست: «عَن زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلتُ أَبا عَبدِ اللَّهِ عليه السلام عَن هَذِهِ الأُمُورِ العِظامِ مِنَ الرَّجعَةِ وَ أَشباهِها فَقالَ: إِنَّ هَذَا الَّذى تَسأَلُونَ عَنهُ لَم يَجِئ أَوانُهُ وَ قَد قَالَ اللَّه عزّ و جلّ: «بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ»» (يونس: آيه ۳۹) (مختصر بصائر الدرجات: ص ۲۴، بحار الأنوار: ج ۵۳ ص ۴۰ ح ۴). عيّاشى نيز در تفسيرش، مشابه اين پرسش و پاسخ را به نقل از حمران از امام باقر عليه السلام مى‏آورد (تفسير العيّاشى: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۲۰). به نظر مى‏رسد به دليل شباهت كامل متن پرسش و پاسخ، يك حديث بوده و دو گونه نقل شده است.

تعداد بازدید : 14091
صفحه از 400
پرینت  ارسال به