رجعت، عمومى نيست؛ بلكه ويژه گروهى خاص است. تنها، گروهى بازگشت مىكنند كه ايمان خالص يا شرك خالص دارند.
رجعت، به صورت احياى دوباره زندگى دنياست. بنا بر اين، بايد روح به بدن باز گردد و بازگشتى جسمانى صورت پذيرد، نه صرفاً بازگشتى روحانى. بر اساس احاديث اسلامى، بازگشت روحانى، براى بسيارى از مؤمنان اتفّاق مىافتد و آنان در مواقعى خاص همچون جمعه، اجازه مىيابند كه به سوى اهل منزل خود بروند و احوال آنان را مشاهده كنند؛ امّا اين بازگشت روحانى، غير از «رجعت» است كه در آن، روح به بدن باز مىگردد و انسان، زندگى جسمانى را از سر مىگيرد.۱
البتّه از سخنان بعضى قدماى علماى شيعه و همچنين از سخنان طبرسى در مجمع البيان بر مىآيد كه اقليت بسيار كوچكى از شيعه، رجعت را به معناى بازگشت دولت و حكومت اهل بيت عليهم السلام تفسير كردهاند و نه بازگشت اشخاص و زنده شدن مردگان. طبرسى، بر اين اعتقاد است كه مخالفت آنها طورى است كه لطمهاى به اجماع نمىزند.۲
رجعت و تشيّع
بسيارى از انديشمندان، اعتقاد به رجعت را از ضروريّات۳ مذهب تشيّع۴ و برخى،
1.رجعت اصطلاحى، با رجعتى كه برخى كافران در آستانه مرگ طلب مىكنند، متفاوت است. چهار تفاوت مهم ميان رجعت و اين تقاضاى كافران براى بازگشت به دنيا وجود دارد كه در بحث از شبهات و ادّله مخالفان رجعت خواهد آمد.
2.مجمع البيان : ج ۷ ص ۳۶۷.
3.ضرورى، چند معنا دارد كه در اين جا به معناى غير قابل انفكاك به كار رفته است. براى ديدن معانى مختلف ضرورى، ر.ك: جامع العلوم فى اصطلاحات الفنون الملقب ب «دستور العلماء»، قاضى عبد النبى الأحمد نگرى: ج ۲ ص ۲۶۴ - ۲۶۹.
4.همچون علّامه مجلسى كه مىگويد: «بدان كه از جمله اجماعيّات شيعه، بلكه ضروريّات مذهب فرقه محقّه، حقّانيت رجعت است». (حق اليقين: ج ۲ ص ۳۳۵) و در جاى ديگر مىگويد: «به گمان من، كسى كه در امثال اين موضوع شك كند، در امامان دين، شك كرده است» (بحار الأنوار: ج ۵۳ ص ۱۲۲). شيخ حرّ عاملى مىگويد: «صحّت رجعت، از ضروريّات مذهب اماميّه است. همه علماى معروف، نويسندگان مشهور، بلكه عموم مردم مىدانند كه اين، جزء مذهب شيعه است». (الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة: ص ۶۰ - ۶۱). وى سپس نام كسان بسيارى را مىبرد كه در باب رجعت، كتاب نوشتهاند و اوّلين آنها، سليم بن قيس هلالى است كه از امير مؤمنان عليه السلام روايت مىكند و مىگويد: «كار به جايى رسيد كه يقين من به رجعت، كمتر از يقينم به قيامت نبود» (الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة: ص ۶۴). وى سپس ماجراى گفتگوى مؤمن طاق و ابوحنيفه را در موضوع رجعت نقل مىكند و نتيجه مىگيرد كه: «اين جريان هم دليل است كه سنّى و شيعه، همه مىدانستهاند كه رجعت، جزء مذهب شيعه است، و اين، معناى ضرورى مذهب است كه از اجماع، بالاتر است» (الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة: ص ۶۶). مرحوم آية اللَّه شيخ جواد تبريزى، رجعت را از اصول مذهب نمىدانست؛ امّا به دليل اخبار معتبر - كه تواتر اجمالى دارند - ، آن را يقينى مىدانست». (صراط النجاة: ج ۲ ص ۶۱۴).