۱۵۸۹. بحار الأنوار- با سندش به نقل از فضيل بن يسار، در ياد كرد از قائم عليه السلام - : امام صادق عليه السلام فرمود : «او گنجى در طالقان دارد كه از طلا و نقره نيست و پرچمى كه از زمان در هم پيچيده شدنش، باز نشده است و مردانى كه دلهايشان مانند پارههاى آهن است. شك در ذات خداوند، با آنها در نمىآميزد و از سنگ، سختترند. اگر بر كوهها حملهور شوند، آنها را از ميان برمىدارند، با پرچمهايشان آهنگ شهرى نمىكنند، جز آن كه ويرانش مىنمايند، بر اسبانشان مانند عقاب تيزرو هستند، براى تبرّكجويى، دست به زين [اسب] امام عليه السلام مىكشند و گرداگرد او را مىگيرند تا وى را در جنگها با جان خود، حفظ كنند و در آنچه از ايشان مىخواهد، كفايتش مىكنند.
مردانى[اند] كه شب نمىخوابند و در نمازهايشان مانند زنبور، زمزمه [و ناله ]مىكنند، شبها بر سر انگشتان پاى خود مىايستند و صبحها بر اسبانشان مىنشينند. زنده نگهدارانِ شب و شيران روزند. آنان در اطاعت از او، از كنيز در برابر آقايش فرمانبردارترند، [و] به روشنايىِ چراغ اند، گويى كه در دلهايشان مشعل افروختهاند. آنان از بيم خدا بيمناك اند، [و] شهادت را در دعايشان مىطلبند و آرزو دارند كه در راه خدا كشته شوند. شعارشان، "يا لَثارات الحسين" است. هنگامى كه حركت مىكنند، هراس از آنها به فاصله يك ماه راه ، جلويشان حركت مىكند. به سوى مولايشان تند روان مىشوند و خداوند، امام حق را با ايشان يارى مىدهد».۱
۱۵۹۰. الملاحم و الفتن- به نقل از سليلى در كتاب الفتن با سندش به نقل از اصبغ بن نباته - : امير مؤمنان عليه السلام در سخنرانى، از مهدى ياد نمود و نيز نام كسانى كه همراه او خروج مىكنند... و فرمود : «گويى آنها را مىبينم كه همشكل و همقد و در زيبايى و جمال، يكسان و در لباس همسان اند و گويى در پى گمشده خودند و در كارشان سرگرداناند، تا آن كه از زير بخش انتهايى پرده كعبه، مردى بيرون مىآيد كه شبيهترينِ مردم به پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در اخلاق و زيبايى و جمال است. آنها به او مىگويند: تو مهدى هستى؟ و او آنها را بيرون مىآورد و مىگويد: "من مهدى هستم" و سپس مىگويد: "بر چهل چيز، بيعت كنيد" ، و او نيز ده چيز را براى آنها تعهّد مىكند».۲