۱۵۵۶. مختصر بصائر الدرجات- با سندش به نقل از مفضّل بن عمر - : از سَرورم امام صادق عليه السلام پرسيدم: آيا براى [ظهور ]مهدى كه چشم به راهش هستند و آرزويش را دارند، زمانى معيّن وجود دارد كه مردم آن را بدانند؟
فرمود: «هرگز چنين نيست كه خداوند، ظهورش را چنان معلوم بدارد كه شيعيان ما آن را بدانند...! سپس جوان حسنىِ زيبارويى از اطراف ديلم خروج مىكند و با صدايش بانگ بر مىآورد: "اى خاندان محمّد! به ستمديدهاى كه از گرد ضريح، ندا بر آورده است ، پاسخ دهيد" ؛ و گنجهاى خداوند در طالقان، او را پاسخ مىدهند؛ گنجهايى كه از طلا و نقره نيستند؛ بلكه مردانى مانند پارههاى آهن اند، گويى كه آنها را بر اسبان تركتبار خاكسترى مىبينم كه جنگافزار به دست دارند و از اشتياق براى پيكار، مانند گرگها بر هم بانگ مىزنند. فرماندهشان مردى از قبيله تميم به نام شعيب بن صالح است».۱
۱۵۵۷. الملاحم والفتن- به نقل از ابو صالح سليلى در كتاب الفتن، از فصل «شمار ياران مهدى عليه السلام و شهرهاى آنان»، با سندش به نقل از اصبغ بن نباته - : امير مؤمنان عليه السلام فرمود: « ... و بيست و چهار تن، از طالقان اند و آنان، همان كسانى هستند كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آنها را در شمار خراسانيان ذكر فرموده است؛ گنجهايى كه طلا و نقره نيستند؛ بلكه مردانى هستند كه خداوند و پيامبرش آنها را گرد مىآورند و دو مرد از قزوين و يك مرد از فارس اند».۲