۱۵۴۷. دلائل الإمامة- با سندش به نقل از زادان، در يادكرد امامان دوازدهگانه - سلمان گفت : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به من فرمود: «... سپس فرزندش حسن بن على، ساكت و امانتدار راز خدا، سپس فرزندش محمّد بن حسن، هدايتگر هدايتيافته، سخنگو و قيامكننده به حقّ خداوند».
سپس فرمود: «اى سلمان! تو او را درك خواهى كرد و هر كس مانند تو باشد و هر كس كه او را با شناخت حقيقى، سرپرست خود بگيرد».
خداوند را فراوان سپاس نهادم و آن گاه گفتم: اى پيامبر خدا! من تا روزگار او مهلت زندگى دارم؟
فرمود: «اى سلمان! بخوان: «و چون هنگام [كيفر] نخستين تباهكارى فرا رسد، بندگانى از خود را كه سخت جنگاورند، به سوى شما مىفرستيم كه درون خانهها را نيز مىكاوند و اين، وعدهاى انجام شدنى است. سپس شما را دوباره بر آنها چيره مىكنيم و با دارايىها و پسران، يارىتان مىدهيم و شما را پرشمارتر مىكنيم»».
سلمان گفت: گريه شوقم شدّت گرفت و سپس گفتم: اى پيامبر خدا! آيا اين را تعهّد مىدهى؟
فرمود: «آرى، سوگند به خدايى كه محمّد را به حق فرستاد، تعهّدى از من، على، فاطمه، حسن، حسين و نُه [امام ديگر] و هر كه از ما و با ماست و يا به خاطر ما به او ستم شده است. آرى، به خدا سوگند، اى سلمان ! ابليس و سربازانش و نيز مؤمن ناب و كافر ناب، حاضر خواهند شد تا قصاص و خونبهاى جنايتها گرفته شوند و پروردگارت به هيچ كس ستم نمىكند و تأويل اين آيه: «و بر آنيم كه بر كسانى كه در زمين، ناتوان شمرده شدهاند ، منّت نهيم و آنان را پيشوا گردانيم و آنان را وارثان [روى زمين ]كنيم ، و آنان را در زمين، توانايى دهيم و با آنان چيزى را به فرعون و هامان و سپاهيان آن دو نشان دهيم كه از آن مىهراسيدند» را محقّق مىكند» .
سلمان گفت: آن گاه از پيش روى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله برخاستم .
سلمان، ديگر اهمّيتى نمىداد كه چه هنگام مرگ، را دريابد، يا مرگ او را دريابد.۱