۱۵۴۶. الكافى- با سندش به نقل از عمّار بن مروان، از كسى كه از امام صادق عليه السلام شنيده بود - : فرمود: «به خدا سوگند، از شما پذيرفته مىشود و به خدا سوگند، خداوند، شما را مىآمرزد. ميان هر يك از شما و آنچه غبطهاش را مىخورد و شادمانى و چشمروشنىاش، فاصلهاى جز رسيدن جانش به اين جا نيست» و با دستش به گلويش اشاره نمود.
سپس فرمود: «آن كس كه بر اين عقيده باشد، در حال جان دادنش، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ، على عليه السلام ، جبرئيل و فرشته مرگ نزدش حاضر مىشوند و على عليه السلام به او نزديك مىشود و مىگويد : "اى پيامبر خدا! اين فرد ، ما اهل بيت را دوست مىداشت. دوستش بدار" و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مىفرمايد: "اى جبرئيل! اين فرد، خداوند ، پيامبرش و خاندان پيامبرش را دوست مىداشت، دوستش بدار" و جبرئيل به فرشته مرگ مىگويد: "اين فرد، خدا، پيامبرش و خاندان پيامبرش را دوست مىداشت. او را دوست بدار و با او مدارا كن".
فرشته مرگ به او نزديك مىشود و مىگويد: "اى بنده خدا! برگه آزادىات [از آتش] را گرفتى ، اماننامهات را گرفتى ، به عصمت كبرا در زندگى چنگ زدى"» .
امام عليه السلام فرمود: «خداوند، او را توفيق سخن مىدهد و مىگويد: آرى! و سپس فرشته مىپرسد: "اينها را چگونه به دست آوردى ؟". او مىگويد: با ولايت على بن ابى طالب .
فرشته مىگويد: "راست گفتى. آنچه را از آن بيم داشتى، خداوند، تو را از آن ايمن كرد و به آنچه اميد داشتى، رسيدى. بشارتت باد كه به پيشينيان صالح مىپيوندى، همراه پيامبر خدا، على و فاطمه!". سپس جانش را به نرمى بيرون مىكشد و كفن و حنوطش را از بهشت مىآورند و با مشك خوشبوى بهشتى، در آميزند و كفنش مىكنند و حنوط بر او مىمالند و جامههاى زرين و زربفت بهشتى بر او مىپوشانند و چون در قبرش مىنهند، درى از درهاى بهشت بر او گشوده مىشود، كه از آن، نسيم و بوى خوش بهشت بر او مىوزد و جلو و چپ و راستش را به اندازه يك ماه راه، وسيع مىكنند و به او گفته مىشود: مانند عروس بر بسترت بخواب . مژده باد تو را به نسيم و بوى خوش و بهشت پرنعمت جاودان و خدايى خشم ناگرفته!
سپس در بهشت رضايت [الهى] به زيارت خاندان محمّد مىرود و همراه آنان از غذايشان مىخورد و از نوشيدنى آنان مىنوشد و در مجلسهايشان با آنان سخن مىگويد، تا آن كه قائمِ ما اهل بيت قيام كند، و چون قائمِ ما قيام كند، خداوند، آنها را بر مىانگيزد و با او پيش مىآيند و دسته دسته به او مىپيوندند».۱