فصل دوم : جاى قيام
۱۵۰۷. الكافى- با سندش به نقل از يعقوب بن سرّاج - : به امام صادق عليه السلام گفتم: فَرَج (گشايش) شيعيان شما، چه هنگام است؟
فرمود: «هنگامى كه بنى عبّاس با هم اختلاف كنند و سلطنتشان ضعيف شود و حتّى كسى كه فكر گرفتن قدرت را از آنان در سر ندارد، به طمع بيفتد و عربها افسار گسيخته شوند و هر كس پرچم حكومتخواهى برافرازد [و براى ديگرى شاخ شود] و شامى (سفيانى) ظهور كند و يمانى جلو بيايد و حسنى حركت كند، و صاحب اين امر (قيام و ولايت) از مدينه به همراه ميراث پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به سوى مكّه بيرون آيد».
گفتم: ميراث پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله چيست؟
فرمود: «شمشيرش ، زرهش ، عمامهاش، ردايش، چوبدستىاش، پرچمش، ابزارآلات جنگىاش و زين اسبش . تا اين كه در مكّه فرود مىآيد و شمشير را از نيام مىكشد و زره مىپوشد و پرچم را بر مىافرازد و ردا و عمامه را مىگسترد و چوبدستى را به دست مىگيرد و از خداوند، اجازه ظهورش را مىطلبد و يكى از بستگانش از اين امر آگاه مىشود و نزد سيّد حسنى مىآيد و او را باخبر مىكند و حسنى به خروج، شتاب مىورزد و مكّيان بر او مىجهند و او را مىكشند و سرش را براى شامى (سفيانى) روانه مىكنند و اين هنگام، صاحب اين امر (قيام و ولايت) ظهور مىكند و مردم با او بيعت و از او پيروى مىكنند.
شامى (سفيانى) در اين زمان، لشكرى را روانه مدينه مىكند؛ ولى خداوند عزّ و جلّ آنها را نزديك مدينه هلاك مىكند و در آن هنگام هر كه از نسل على عليه السلام در مدينه است، به مكّه مىگريزد و به صاحب اين امر (قيام و ولايت) مىپيوندند و صاحب اين امر به سوى عراق مىآيد و لشكرى را روانه مدينه و آن جا را امن مىكند تا اهلش آسودهخاطر به آن باز گردند».۱