است؛ زيرا بر اساس اين احاديث، مهدى موعود امام حسين عليه السلام يا امامى ديگر بوده كه بعداً جاى خود را به امام دوازدهم داده است. اين در حالى است كه در احاديث اثنى عشر كه از پيامبر صلى اللّه عليه و آله نقل شده، دوازده امام به ترتيب و با نام ذكر شدهاند و در آنها امام حسين عليه السلام در جايگاه امام سوم، و امام مهدى عليه السلام امام دوازدهم است .
پاسخ اشكال اوّل اين است كه «بدا» به معناى تغيير در قضا و قدر است، و قضا و قدر در علم خدا كه عين ذات اوست، رخ نمى دهد؛ بلكه در لوح تقديرات، كه گاه علم فعلى يا مخلوق ناميده مىشود، رخ مىدهد؛ مثلاً خداوند در شب قدر بر اساس وضعيت افراد، تقديراتى را در لوح تقدير ثبت مىكند؛ اما بعداً كه برخى افراد تغييرى در وضعيتشان ايجاد مىكنند تقديرشان هم عوض مىشود. اين تغيير در تقدير، كه در آيات متعدّدى به آن تصريح شده است، «بدا» ناميده مىشود. بنا بر اين، بدا با علم الهى تعارض ندارد و خداوند از ازل هم به تقدير اوّل، علم دارد و هم به تقدير دوم.
پرسش اگر منشأ بدا جهل نيست، پس منشأش چيست و اساساً چرا خداوند از ابتدا تقدير دوم را ثبت نمىكند؟
پاسخ: بدا حكمتهاى زيادى دارد كه توجيهكننده آن است. اوّلاً بدا نشاندهنده قدرت و آزادى مطلق خداست و اثبات مىكند كه حتّى تقدير خدا هم نمىتواند دست او را ببندد و برخلاف اعتقاد يهود كه مىگفتند: «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ؛ دست خدا بسته است»؛۱ چون او از قضا و قدر فارغ شده است، بدا مى گويد: «بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَآءُ؛ بلكه هر دو دست او باز است؛ هر گونه بخواهد مىبخشد»۲؛ حتّى بعد از قضا و قدر.
بر اين اساس، علمِ بَدا ناپذير و غير قابل تغيير تنها مختص خداست؛ اما علم انبيا و اوليا به حوادث آينده در معرض بَداست؛ زيرا مبدأ آن لوح تقديرات است كه