بيان آن براى ديگران ، امرى ناپسند و ناشايست است كه هميشه بر خطا مىرود. از اين منظر ، دورى جستن از اين گونه سخن و شيوه، امرى مستحسن و شايسته است. همه افراد، خواه كسانى كه گمان مىكنند زمان ظهور را يافتهاند و خواه كسانى كه كوركورانه به دنبال آن مىروند، بايد بدانند كه اين مسير ، لغزنده و انحرافى است و هيچ گاه به مقصد نمىرسد.
۱۱. اين احاديث ، زنگ هشدارى براى شنوندگان و مخاطبان وقتگذاران است تا بدانند اين شيوه سخن گفتن و يا اين تابلو و علامت، هيچ گاه به صواب ، رهنمون نمىشود. پس عكس العمل شايسته در برابر وقتگذاران ، آن است كه به اين فرهنگ ، بىتوجهّى و با آن مبارزه شود و خطاى آنان به صراحت بازگو گردد تا هيچكس به دنبال اين شيوه و مريدبازىهاى پيرامون آن نرود.
۱۲. موارد و مصاديق تعيين وقت ظهور در ميان شيعيان، اهل سنّت و حتّى اهل كتاب ، از سده اوّل هجرى تاكنون فراوان بوده است كه به برخى از آنها در ادامه متن اشاره مىكنيم. برخى از افرادِ تعيين كننده وقت، انسانهايى به ظاهر مقدّس بودهاند كه بر آگاهى خود و اعلان وقت تعيين شده خويش اصرار داشتهاند ؛ ولى مرور زمان، خطاى همه آنها را اثبات كرده است. تجربه پيشين در نادرستىِ تمام موارد تعيين وقت ظهور، براى ما روشن مىسازد كه ادّعاى پسينيان بويژه معاصران ما نيز همانند آن گروه، حدسى برگرفته از تصوّرات نادرست يا تخيّل و توهّم است و نبايد بدان توجّه شود. گذشته ، چراغ راه آينده است.
۱۳. به سبب وجود اين احاديث و استدلالهاى مبتنى بر آن، فرهنگ عدم تعيين وقت ظهور در ميان عالمان فرهيخته شيعه ، نهادينه شده است به گونهاى كه هيچ يك از فقيهان يا عالمان برجسته و طراز اوّل شيعه، به گونه تعيينى و مشخّص، زمانى را براى ظهور، معيّن نكردهاند.
با وجود آن كه عالمان متشخّص شيعه بويژه مجتهدان و فقيهان، هم از منظر