«اوّلْزمان»، مفهومى نسبى است. اين مفهوم، گاه نسبت به دوران اوّليه تاريخ، نظر دارد، يعنى روزگارى كه آدم عليه السلام پا به زمين نهاد و پيامبران نخستين، مانند آدم عليه السلام و نوح عليه السلام ، مبعوث شدند تا تمدّن انسانى را پايهگذارى كنند؛ و گاه نيز به اوّلين قطعه زمانى از آخرين حلقه تمدّن بشر كه به وسيله پيامبر خاتم صلى اللّه عليه و آله بنياد نهاده شد و در پايان خود با ظهور منجى بشر، بر همه آيينهاى ديگر غلبه مىيابد.
خاطرنشان مىكنيم اين مفهوم را نبايد بر اوّلْزمان حقيقى و طبيعى تطبيق دهيم؛ زيرا با توجّه به عمر چندين ميليون ساله زمين و دنيا، سرآغاز آن، و در نتيجه ميانه و انتهاى آن براى ما انسانها مبهم و مفهومى ناشناخته است و ارجاع و نام بردن از آن، شايسته سخن معصومان نيست؛ زيرا به نظر مىرسد ايشان در صدد ارائه مفاهيم تاريخى و نه طبيعى در اين زمينه بودهاند تا با راهنمايى و روشن نمودن ذهن ما نسبت به رويدادهاى تاريخى، با آمادگى نسبى به دورههاى پُر پيچ و تاب تاريخ در آييم و از فتنهها و پيشامدهاى سخت آن به سلامت برهيم.
در هر صورت، مفهوم آخِرْزمان، اگر با مفهوم اوّلْزمان تاريخى به معناى روزگار هبوط آدم عليه السلام و بعثت پيامبران نخستين، سنجيده شود، مىتواند معنايى وسيعتر داشته باشد و دوره نسبتاً طولانى عصر بعثت پيامبر صلى اللّه عليه و آله تا رستاخيز را در بر بگيرد و اگر در مقابل اوّلْزمان به معناى روزگار بعثت محمّد صلى اللّه عليه و آله قرار گيرد، مىتواند به هر دو دوره روزگار غيبت و ظهور، و نيز دوره پيش از رستاخيز، اطلاق شود. در هر حال و در هر يك از اين دو معنا، مفهوم آخِرْزمان، در بردارنده دوره غيبت و قيام امام مهدى عليه السلام و نيز حوادث پيش از رستاخيز است.