كُنَّا جُلُوساً فِى المَدِينَةِ فِى ظِلِّ حَائِطٍ قَالَ: وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى اللّه عليه و آله فِى غُرفَةٍ فَاطَّلَعَ عَلَينَا فَقَالَ: فِيمَ أَنتُم فَقُلنَا: نَتَحَدَّثُ قَالَ: عَمَّ ذَا؟ قُلنَا: عَنِ السَّاعَةِ فَقَالَ: إِنَّكُم لَا تَرَونَ السَّاعَةَ حَتَّى تَرَونَ قَبلَهَا عَشرَ آيَاتٍ: طُلُوعَ الشَّمسِ مِن مَغرِبِهَا وَ الدَّجَّالَ وَ دَابَّةَ الأَرضِ وَ ثَلَاثَةَ خُسُوفٍ فِى الأَرضِ: خَسفٌ بِالمَشرِقِ وَ خَسفٌ بِالمَغرِبِ وَ خَسفٌ بِجَزِيرَةِ العَرَبِ وَ خُرُوجُ عِيسَى بنِ مَريَمَ عليه السلام وَ خُرُوجُ يَأجُوجَ وَ مَأجُوجَ وَ تَكُونُ فِى آخِرِ الزَّمَانِ نَارٌ تَخرُجُ مِنَ اليَمَنِ مِن قَعرِ الأَرضِ لَا تَدَعُ خَلفَهَا أَحَداً تَسُوقُ النَّاسَ إِلَى المَحشَرِ كُلَّمَا قَامُوا قَامَت لَهُم تَسُوقُهُم إِلَى المَحشَرِ.۱
در سايه ديوارى در مدينه نشسته بوديم و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در اتاقى بود. نظرش به ما افتاد و فرمود: «چه مىكنيد؟» . گفتيم: با هم صحبت مىكنيم. فرمود: «از چه؟» . گفتيم : از قيامت. فرمود: «شما قيامت را نخواهيد ديد تا آن كه پيش از آن، ده نشانه ببينيد: سر زدن آفتاب از مغرب، دجّال، جنبنده مخصوصى بر روى زمين و سه فرو رفتن در زمين: يكى در خاور، يكى در باختر و يكى در جزيرة العرب، و خروج عيسى بن مريم و خروج يأجوج و مأجوج. در پايان عمر دنيا، آتشى از درون زمين در يمن بيرون مىآيد كه هيچ كس را پشت سرِ خود نمىگذارد و مردم را به صحراى محشر مىراند. هر جا كه بايستند، آتش هم مىايستد و آنان را به محشر مىرانَد.
جمعبندى احاديث
همان گونه كه مشاهده مىشود، اختلاف بدوى و ساده اين احاديث با همين دستهبندى حل مىشود. اگر ما مفهوم آخِرْزمان را يك دوره تاريخى كشدار و طولانى بدانيم، آن گاه نقطه آغاز آن، مىتواند عصر بعثت محمّد، خاتم پيامبران و نقطه پايان آن، رستاخيز و وقايع پيش از قيامت باشد. در اين صورت، همه وقايع گفته شده در بالا، در درون اين ظرف تاريخى جاى مىگيرند؛ زيرا همه اين