399
دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد نهم

داوود عليه السلام نزد مادر وى رفت و به وى گفت : اى زن! نام اين پسرت چيست؟ پاسخ داد : مات الدين .
[داوود عليه السلام ] از وى پرسيد : چه كسى اين نام را بر او نهاده است؟ پاسخ داد : پدرش .
داوود عليه السلام پرسيد : جريان ، از چه قرار بوده است؟ زن گفت : پدرش همراه گروهى به سفر رفت و اين بچّه در شكم من بود . آنان برگشتند و شوهر من برنگشت . از آنان در باره وى پرسيدم . گفتند : مُرد .
به آنان گفتم : اموالش كجاست؟ گفتند : چيزى به جا نگذاشته است .
گفتم : آيا وصيّتى هم به شما كرد؟ گفتند : آرى . احتمال مى‏داد كه تو باردارى . [از اين رو ، وصيّت كرد :] دختر يا پسرى را كه به دنيا مى آورى ، مات الدين (دين مُرده) نام گذارى كن . من نيز همين نام را بر او گذاشتم .
داوود عليه السلام گفت : گروهى را كه با شوهرت به سفر رفته بودند ، مى‏شناسى؟ گفت : آرى .
[داوود عليه السلام ] پرسيد : آنان مرده‏اند ، يا زنده‏اند؟ گفت : زنده‏اند .
داوود عليه السلام گفت : پيش آنان برويم .
سپس با زن ، نزد آنان رفت و آنان را از خانه‏هايشان بيرون كشيد و در بين آنان به همين گونه داورى كرد و پرداخت مال و خون‏بها را بر گردن آنان گذاشت و به زن گفت : نام پسرت را "عاشَ الدَين (دين زنده)" بگذار» .۱
با توجّه به نمونه‏هايى كه از قضاوت و داورى داوود عليه السلام نقل شد ، مى‏توان گفت آنچه قضاوت داوودى محسوب مى‏شد - كه ويژه ايشان بود و وى را از ديگران ممتاز مى‏كرد - قضاوت بر پايه علم غيب الهى و ديگرى قضاوت بر پايه فنون بازجويى علم‏آور است. البته قضاوت بر اساس بيّنه و قسم ، وظيفه عمومى و متداول داوود عليه السلام بوده ، چنان كه دستور پيامبران پيش از او و بعد از او نيز بوده است و در ذيل چند روايت نيز بدان اشاره شد. حال مى‏توان گفت قضاوت مهدوى كه تشبيه به‏

1.الكافى: ج ۷ ص ۳۷۱ - ۳۷۳ ح ۸ .


دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد نهم
398

فلانى .
[على عليه السلام ] پرسيد : «بيمارى‏اش چه بود؟». گفت : فلان بيمارى را داشت .
[على عليه السلام ] پرسيد : «چند روز بيمار بود؟». گفت : چند روزى .
[على عليه السلام ] پرسيد : «چه روزى درگذشت؟ چه كسى وى را غسل داد؟ چه كسى كفنش كرد؟ با چه چيزى كفنش كرديد؟ چه كسى بر وى نماز گزارد؟ و چه كسى [براى دفنِ او] در گورش رفت؟» .
امير مؤمنان عليه السلام ، هنگامى كه از وى هر چه مى‏خواست ، پرسيد ، تكبير گفت و مردم ، همه تكبير گفتند . باقى‏مانده متّهمان به دودلى افتادند و ترديد نكردند كه دوستشان عليه آنان و عليه خودش اقرار كرده است .
على عليه السلام دستور داد كه سرِ وى را بپوشانند و او را به زندان ببرند . آن گاه ديگرى را فرا خواند و در پيش خود نشاند و صورتش را باز كرد فرمود : «هرگز! پنداشته‏ايد من نمى‏دانم چه كار كرده‏ايد؟» .
او گفت : اى امير مؤمنان! من يكى از اين افراد بودم و از كشتنش ناخشنود بودم . و به اين شيوه ، اقرار كرد .
آن گاه، على عليه السلام [همه آنان را يكى پس از ديگرى فرا خواند. همه آنان به قتل وتصرّف اموال ]پدر آن جوان اقرار كردند . آن گاه آن را كه به زندان فرستاده بود ، باز گرداند و او نيز اقرار كرد . على عليه السلام آنان را به پرداخت مال و قصاص ، ملزم ساخت .
شُرَيح گفت : اى امير مؤمنان! جريان داورى داوود پيامبر ، چگونه است؟
على عليه السلام فرمود : «داوود پيامبر ، گذرش به گروهى از كودكان افتاد كه با هم بازى مى‏كردند و يكى [از هم‏بازى‏هاى خود ]را ماتَ الدين (دَين مُرده) صدا مى‏زدند . كودكى هم [از ميان آنان‏] جواب مى داد .
داوود عليه السلام آنان را صدا كرد و [به آن كودك‏] گفت : اى پسر! نامت چيست؟ او پاسخ داد : ماتَ الدين .
داوود عليه السلام پرسيد : چه كسى تو را به اين نام ، ناميده است؟ گفت : مادرم .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد نهم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری محمّد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 24051
صفحه از 505
پرینت  ارسال به