۱۸۷۴. الكافى- با سندش به نقل از عمر بن يزيد - : مسمع را در مدينه ديدم. او در آن سال، مبلغى وجوهات را خدمت امام صادق عليه السلام آورده و ايشان نپذيرفته بود. به او گفتم: چرا امام صادق عليه السلام وجوهاتى را كه برايش بردى، به تو برگرداند؟
گفت: وقتى پولها را خدمتش بردم، به ايشان گفتم: غواصّىِ [مرواريد ]بحرين به من واگذار شده بود كه از طريق آن، چهارصد هزار درهم به دست آوردم و خمس آن - يعنى هشتاد هزار درهم - را خدمت شما آوردهام؛ چون خوش نداشتم آن را كه حقّ شماست و خداوند - تبارك و تعالى - در اموال ما مقرّر داشته است، از شما باز دارم و در آن دخل و تصرّف كنم! فرمود: «آيا از زمين و آنچه خداوند از آن در آورده، تنها يك پنجم، مالِ ماست؟ اى ابو سيّار! زمين تماماً متعلّق به ماست. پس هر چه خداوند از آن در آورده، از آنِ ماست».
به ايشان گفتم: من همه آن مبلغ را خدمتتان خواهم آورد.
فرمود: «اى ابو سيّار! ما آن را بر تو حلال و گوارا كرديم. پس اين پولهايت را هم براى خودت بردار. هر زمينى كه در دست شيعيان ماست، برايشان حلال است تا آن گاه كه قائم ما عليه السلام ظهور كند كه ماليات آنچه را در اختيار دارند، از آنها مىگيرد و زمين را در دست آنها باقى مىگذارد. امّا زمينهايى كه در دست غير شيعيان است، درآمدش هم برايشان حرام است و زمانى كه قائمِ ما ظهور كند، زمين را از آنها مىگيرد و با ذلّت و خوارى بيرونشان مىكند».
ابو سيّار به من گفت: [با اين حساب] من فكر نمىكنم غير از من، هيچ يك از صاحبان املاك و كارگزاران [دولتى] حلال بخورد، مگر كسى كه امامان عليهم السلام آن را برايش حلال كرده باشند۱ .۲