لفظ را نبايد بر آن مصاديق قديمى كه به هنگام صدور حديث وجود داشته است، حمل كنيم؛ بلكه بايد از نص و ظاهر حديث، مصاديقى در نظر بگيريم كه در زمان آينده - كه زمان وقوع حادثه است - ، وجود دارد؛ زيرا گذشت زمان، موجب تغيير مصاديق در هر دوره و قرنى است. بر همين اساس، شايسته نيست كه احاديث را طبق مفاهيم قرن حاضر نيز فهم نماييم؛ بلكه بايد براى آنها مفاهيم و مصاديقى را مناسب زمان تحقّق رويداد - كه ممكن است صدها سال بعد باشد - تصوّر نماييم.۱
دو. امام مهدى عليه السلام همانند امامان پيشين، با مخالفان و معاندان، مدارا و تسامح نخواهد داشت و در صورت عناد آنان، برخورد دفاعى با ايشان خواهد داشت. در حديث ۱/۱، عبارت «جاءَ بِأَمرٍ غَيرِ الَّذى كانَ» كه نقش توصيفى و تبيينى براى عنوان «صاحب سيف» است، مىتواند به اين معنا باشد كه نوع تعامل ايشان با مخالفان و معاندان، بر خلاف ديگر امامان پيشين، از موضعِ قدرت سياسى و حكومت خواهد بود نه از روى خوف و تقيّه، يا نشانهاى است بر اين كه در هنگام ظهور، دوران مدارا و تسامح در مقابل معاندان و مخالفان به پايان خواهد رسيد. امامانِ پيش از ظهور امام مهدى عليه السلام ، بنا به شرايط فرهنگى و سياسى، از اقدام مسلّحانه در هر شرايطى خوددارى كرده و تنها به تبليغ و اتمام حجّت مىپرداختند؛ ولى امام مهدى عليه السلام افزون بر اين، از توان نظامى يا سلاح نيز در سركوب مخالفان و دفاع از كيان اسلام، بهره خواهد جست. اين مهم مىتواند به اقتضاى حكم الهى يا شرايط سياسى و فرهنگى پيش از ظهور، تحليل شود.
همچنين حديث ۱/۱ (ص۱۰۰) مىتواند نقد و نفى نگره زيديّه و گروههاى مسلّحانه دوره امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام نيز باشد كه در آن شرايط نامناسب تاريخى، جهاد و قيام مسلّحانه را براى امام، واجب مىدانستند. امامان عليهم السلام در حقيقت، ضمن اشاره به عدم مهيّا بودن شرايط چنين قيامى، آن را منوط به فراهم