و ولايت تكوينى را به وجودى و تكوينى تعيينى تقسيم كرده و گفتهاند: چنانچه منظور مولوى از اين بيان، ولايت تكوينى وجودى باشد، كه اكتسابى نيز هست، اين ابيات صحيح و بدون اشكال است و با عقايد و انديشههاى شيعه اماميه نيز مىسازد؛ ولى چنانچه مراد وى، ولايت تكوينى تعيينى باشد كه غير اكتسابى است، اين ابيات با اشكال مواجه است.
همچنين آن جا كه مىگويد: «مهدى و هادى وى است اى راهجو ...»، اگر مقصود از مهدى و هادى آن انسان الهى است كه متصف به صفت هدايت است - يعنى هم خود او هدايت شده و هم هدايتكننده مردم است - باز با ولايت تكوينى وجودى سازگار است؛ يعنى چنانكه گفتيم خداوند همواره اوليايى دارد كه چه نهان باشند و چه آشكار، براى مردم حجت اند؛ امّا اگر مقصود وى همان مهدى شخصى است، كه در اخبار و منابع تمام فرقههاى اسلامى وارد شده است، اين مطلب صحيح نيست؛ زيرا بنا بر منابع اسلامى مهدى قائم ، يك شخص معيّن است كه روزى ظهور، و مانند خود پيامبر اسلام با جوامع رفتار خواهد كرد.
خلاصه اين كه، بيت «پس به هر دورى ولىاى قائم است / تا قيامت آزمايش دائم است»، هم مى تواند ناظر به ولايت تكوينى وجودى باشد و هم تعيينى. امّا بيت «پس امام حى ناطق آن ولى است / خواه از نسل عمر خواه از على است» فقط با ولايت تكوينى وجودى سازگارى دارد؛ چنانكه بيت «مهدى و هادى وى است اى راهجو / هم نهان و هم نشسته پيش رو»، نيز هم با ولايت تكوينى وجودى و هم با ولايت تعيينى سازگار است.۱
هر چند ابيات يادشده به روشنى بر مهدويّت نوعى دلالت دارند،۲ ابياتى كه از او در ديوان شمس تبريزى نقل شده است، شخصى بودن ولىّ آخرين با نام مهدى را